ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی
بی یاد تو دل را دو جهان سینهٔ تنگی
جان دیده از آن نرگس عیار فریبی
دل خورده از آن غمزهٔ خونخوار خدنگی
دیری ست که شرمنده ام از سبحه، چه سازم؟
زنّار به چنگی بود، آن طرّه به چنگی
یک زمزمه در پرده گشایی ست ولیکن
دل نغمه به رنگی زد وناقوس به رنگی
گوهر به دو کف می دهم و ناخن آن نیست
کز سینهٔ معدن بخراشم رگ سنگی
از عشق پرآشوب محال است نجاتم
هر قطره درین بحر بود کام نهنگی
رسوایی جاوید حزین ار طلبد عشق
صد نام نکو باد به گرد سر ننگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هیچ مقامم نگذارد به درنگی
از بوی به بویی برد از رنگ به رنگی
بالاتر ازین طور تجلی قدمی چند
دارد ارنی گوی دگر هر سر سنگی
شوق تو زنان را به سر کوی برآرد
[...]
ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی
کوه الم از دامن صحرای تو سنگی
در دشت خطرناک تو هر خار سنانی
از بحر پرآشوب تو هر موج نهنگی
گردون سراسیمه و این خاک گرانسنگ
[...]
جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی
ای خاک برآن سرکه نیرزید به سنگی
انجام خرام تو شکار افکن دل بود
ازسرو، چمن هم به جگر داشت خدنگی
مخمور لبت گر چمنش نشئه رساند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.