آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد
غنچه را جام شکفتن، لب خندان تو داد
بامدادان نکنم پاره گریبان، چه کنم؟
سینه ی صبح نشانی ز گریبان تو داد
عمرها در طلب چشمهٔ حیوان بودم
خضر شد خط و سراغم به زنخدان تو داد
خنده بر صبح زدی عشرت هر روزهٔ من
سر به جانم غم عالم، شب هجران تو داد
کرده سرمست زلالی می ریحانی تو
نم فیضی به سفالم خط ریحان تو داد
شور سودا به سرم زلف پریشان تو ریخت
پیچ و تابی به سرم ، طرّه پیچان تو داد
می دمد از قلمت صور سرافیل حزین
محشر، آشوب خود امروز به دیوان تو داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.