گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد

در آینه جز پرتو دیدار نگنجد

او گرم عتاب است و مرا غم که مبادا

در حوصله ام این همه آزار نگنجد

فریاد که غمهای تو ز اندازه برون است

ترسم همه در سینه به یکبار نگنجد

از طرز سخن ساز نگاه تو، شنیدم

آن راز که در پردهٔ اظهار نگنجد

زان بیخود و مستیم که هرگز می توحید

در جام دل مردم هشیار نگنجد

ما چون خم می، رند خرابات نشینیم

در مجلس ما زاهد دیندار نگنجد

زاهد تو و فردوس، که سرمست محبّت

جز در صف رندان گنه کار نگنجد

سرمست حزین از می منصوری عشق است

شوریده سرش، جز به سردار نگنجد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode