شایدکه دهد آگهی از بوی تو ما را
دیشب سر ره تنگ گرفتیم صبا را
با سینهٔ افروخته آغوش گشادیم
کای دیده به راهت دو جهان بی سر و پا را
دیری ست که از دوری خاک سرکویی
در دیده و دل ریخته ام خار جفا را
ظالم برسان مژده، گر افتاد گذارت
ازکوی کسی کش سر ما نیست، خدا را
این نغمه به لب، بی خبر از خویش فتادم
کز خاک رهت غالیه ای بود صبا را
چون باز به خویش آمدم از عالم مستی
گفتم که بگو آن صنم هوش ربا را
کز دوریت آتش به جهان زد، دل گرمم
بیدادگرا، دل شکنا، طرفه نگارا
سوزد شب و آسوده بود روز، خوشا شمع
قد احرقنی هجرک لیلا و نهاراً
مپسند سیه روز و پریشان، دل جمعی
یکباره مکش ازکف ما، زلف دو تا را
القصه، مرا بی تو دگر تاب نمانده ست
لن اقدر فی هجرک صبراً و قرارا
احوال حزین دل و دین باخته این است
یک ره چه شود تازه کنی عهد وفا را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر راه بود بر سر کوی تو صبا را
در بندگیت عرضه کند قصه ما را
ما را بسرا پرده ی قربت که دهد راه
بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را
چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند
[...]
ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را
هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را
تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را
در موقف کون تو مفام اهل صفا را
لبیک زنان بر عرفات سر کویت
[...]
رحمی بکن آخر به من خسته خدا را
از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را
زین بیش نماندست مرا طاقت هجران
آخر نظری کن به من از لطف، خدا را
یک شب ز سر لطف، تو بر وعده وفا کن
[...]
سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا
خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است
القلب علی بابک لیلا و نهارا
آزرده مبادا که شود آن تن نازک
[...]
ای خضر که همدم شدهای آب بقا را
زنهار به یاد آر لبِ تشنهٔ ما را
زهر است غمت گر نَبُوَد وعدهٔ بوسی
بیچاشنیِ خون خورم این زهر بلا را
گل از تو چنان شد که به صد دیده چو شبنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.