گرامیترین یاری از دوستان
که روشن روان است و صاحب نظر
به تزویج محبوبهای میل کرد
که سترش عفاف است و زیبش هنر
چو با یکدیگر خوش درآمیختند
دو دلبند مانند شیر و شکر
به هاتف خرد بهر تاریخ گفت
بگو خیر بینند از یکدیکر
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
گرامیترین یاری از دوستان
که روشن روان است و صاحب نظر
به تزویج محبوبهای میل کرد
که سترش عفاف است و زیبش هنر
چو با یکدیگر خوش درآمیختند
دو دلبند مانند شیر و شکر
به هاتف خرد بهر تاریخ گفت
بگو خیر بینند از یکدیکر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
که را رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد نزد او
چو خرما بود برده سوی هَجَر
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
پدید آرد آن سرو بیجاده بر
همی گرد عنبر به بیجاده بر
ز روی و ز بالا و زلف و لبش
خجل شد گل و سرو و مشک و شکر
بت و ماه را نام خوبی مده
[...]
ز شرم گنه آب رویم مبر
چو خاکم ز تقصیر من درگدر
ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخر زمان مهدی آید به در
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.