گنجور

حاشیه‌گذاری‌های عظیم توکلی

عظیم توکلی


عظیم توکلی در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

با سلام

در مورد بیت قلم صنع: با توجه به طنز رندانه ای که حافظ بهش دست یافته میشه گفت پیر گفته هیچ خطایی در خلقت راه نداره و آفرین بر این دیدگاه که از خطاهای خلقت چشم پوشی میکنه.

به این بیت توجه کنید " به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات   بخواست جام می و گفت: عیب پوشیدن " یعنی در عین اینکه جام می رو به دست میگیره به من میگه راه نجات عیب پوشی هست و توقع داره که حافظ هم عیب میخواری پیر را پوشیده نگه داره

از جهت دیگه با توجه به اینکه یکی از افرادی که بر تفکر حافظ تاثیر داره امام محمد غزالی هست ( امام محمد غزالی تاثیر زیادی بر عرفای بعد از خودش داشته و مثلا مولانا هم تحت تاثیر اندیشه های غزالی بوده ) و از  امام محمد غزالی نقل شده که " لیس فی الامکان احسن مما کان " میتونیم نظر پیر در این بیت رو در راستای این نظر غزالی بدونیم.

 

عظیم توکلی در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:

با سلام

در مورد خوانش استاد شجریان و اینکه درست خونده یا نه: در واقع خوانش استاد دلیل بر درست یا غلط بودن  شعر نیست ( در تصحیح علمی متون قدیمی چند اصل وجود داره و محققان بزرگ در این مورد مقالات فراوانی نوشتن و معمولا در ابتدای هر اثری که تصحیح میکنن با ذکر جزییات و توضیحات کامل شیوه کار خود رو تشریح میکنن.

بعنوان مثال استفاده از قدیم ترین نسخه ها و مقابله با باقی نسخ قدیمی و از این دست قواعد ) در مورد اثار سعدی بهترین و کاملترین مجموعه کلیات سعدی به تصحیح فروغی هست که شامل هزلیات هم هست. پس اینکه استاد چطور این شعر رو خوندن دلیل بر درست یا غلط بودن اون کلمه نیست و باید ضبط درست ابیات بر اساس نسخه فروغی مد نظر باشه. در عین حال آوای آسمانی استاد شجریان فارغ از اینکه یک شعر رو صحیح یا غلط یا کامل یا ناقص بخونه بخودی خود مسحور کننده و شورانگیز هست و من بهیچ عنوان قصد جسارت به ساحت آن بزرگوار رو ندارم و اینکه خود من بشدت علاقمند به هنر بی بدیل ایشون هستم.

در مورد بیت نفحات صبح دانی ... استنباط من به این شکل هست: نفحات صبح به معنی ابتدای صبح و گرگ و میش هست و معنی اینطور میشه که سعدی وقتی در طول شب به اسمان نگاه میکنه درخشش ستاره ها رو به شکل معشوق میبینه که نقاب یا پارچه ای روی صورت خودش کشیده و از فرط نورانی بودن چهره معشوق از سوراخ های نقاب مقداری نقاط نورانی به چشم میخوره و وقتی شب به صبح میرسه مانند این هست که معشوق نقاب خودش رو کم کم برمیداره و چهره نورانی خودش رو نشون میده پس اینکه سعدی نفحات صبح رو دوست داره به این دلیل هست که تمام شب محو تماشای چهره معشوق از پشت نقاب هست و در نهایت جایزه خودش رو با برداشته شدن نقاب معشوق میگیره هرچند که از فرط نورانی بودن فقط نور نصیبش بشه.

نفس خروس بگرفت...: به نظر من این مصراع پرسشی هست و نه خبری به این معنی که ایا نفس خروس گرفته که یک نوبت بخواند و مژده صبح را بدهد؟

 

عظیم توکلی در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام

در دوره زندگی حافظ مکتب عرفانی و نظری ابن عربی در حال فراگیر شدن بوده و شاه نعمت ا... ولی هم پیرو مکتب ابن عربی بوده. در مورد اینکه کلمه شاه نشان بزرگی و عظمت ایشون بوده باید بگم این اشتباه هست. نامگذاری صوفیه با اسامی مرکب دارای کلمه شاه در پیروان مکتب ابن عربی بسیار شایع هست. میتونید اسامی مشایخ متصوفه در دوره صفویه و قاجاریه و علی الخصوص متصوفه هند رو جستجو کنید و ببینید که به مرور این مورد افزایش پیدا میکنه هرچند که شاید شاه نعمت ا... ولی جزو اولین افرادی باشه که از کلمه شاه در اسم خودش استفاده کرده.

اما حافظ همچنان از مکتب عرفان خراسان پیروی میکرده. شادروان دکتر زرین کوب در کتاب " ازکوچه رندان " آثاری که حافظ مطالعه کرده بوده و تحت تاثیر اونا بوده رو برشمرده که اکثر اونا مربوط به قبل از دوره مغول هستن.

از طرف دیگه طنز و کنایه در اشعار حافظ فراوان هست.فارغ از اینکه این غزل قبل یا بعد از غزل شاه نعمت ا... سروده شده باشه کنایه حافظ به مدعیان تو خالی در بیت اول واضح هست. پیشنهاد میکنم کتاب " تاریخ عصر حافظ " نوشته دکتر قاسم غنی رو مطالعه کنید تا پی به عمق بحران اخلاقی و ابتذال دوره زندگی حافظ ببرید و طبیعتا در چنین جامعه ای افراد شیاد و مدعی که فقط ظاهر رو ساختن و از معنا تهی هستن بازار بسیار مناسبی جهت ابراز وجود دارن.

نکته دیگه ای که باعث اختلاف بین عزیزان هست اینه که در شرح و توضیح اشعار حافظ گاها از اصطلاحات مکتب ابن عربی استفاده میشه و سعی بر تفسیر اشعار حافظ بر پایه تفکرات ابن عربی هست مانند شرح سودی بر حافظ اما باید برای تفسیر و توضیح اشعار حافظ از مکتب عرفان خراسان استفاده بشه ( این اشتباه در مورد مولانا هم متاسفانه بسیار اتفاق افتاده و شادروان بدیع الزمان فروزانفر در کتاب " شرح مثنوی شریف " به این نکته اشاره کرده و اشعار مولانا رو بر اساس مکتب عرفان خراسان شرح کرده ).منظور من از مکتب خراسان عرفان و تصوف تا قبل از دوره ابن عربی هست که اکثرا در خراسان زندگی میکردن و شرح حال بزرگان اونها در تذکره الاولیا شیخ عطار و رساله قشیریه ذکر شده و البته مولانا و حافظ جزو اخرین پیروان این مکتب بودن و به دلیل حمله مغول و همچنین تشکیل مبانی عرفانی ابن عربی مکتب خراسان به محاق میره و مکتب ابن عربی فراگیر میشه.

در مورد اینکه حافظ عارف یا صوفی بوده یا نه باید عرض کنم که حافظ با تظاهر به عرفان یا تصوف ( مانند دستگاه آموزش مرید و اینجور مسائل ) که در اون دوره رو به گسترش بوده مخالف بوده. در پایان نظر دکتر شفیعی کدکنی در مورد حافظ رو یادآور میشم که در یک  پانویس یکی از آثارشون ( حضور ذهن ندارم کدام اثر ) نوشتن " و من حافظ را عرفان نمیدانم، او عرفان است و چیز دیگر "

برقرار باشید

 

عظیم توکلی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

در بیت ششم صورت ضبط شده صحیح است:
اشاره به اینکه سرنوشت همه از روز ازل در لوح ثبت شده و انسان در حوزه تقدیر ازلی خودش مختار است.
خمر بهشت اشاره به آیه " و سقاهم ربهم شرابا طهورا " داره.
کلمه "مست" در باده مست ایهام داره:
1: باده مستان یعنی باده ای که مستی آورد و در دست مستان باشد
2: باده ای که آنقدر قوی است که خودش هم مست شده

 

عظیم توکلی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

توجه داشته باشید که صورت صحیح مصرع مذکور به این شکل هست:
خم می دیدم و خون در دل و ...
از این واو بعد از دیدم غفلت شده گرچه در اکثر نسخه های کهن موجود هست. بعلاوه شیوه منحصر بفرد استعمال "و" در ادبیات فارسی هست که میشه واو ایجاز و حذف نامیده بشه. یعنی خم می را دیدم و دانستم و بر من مسلم شد که خون در دل و ....
نمونه های دیگر:
دیدم "و" آن چشم دل سیه که تو داری
قیاس کردم "و" آن چشم جاودانه مست
قیاس کردم "و" تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
البته بلحاظ آهنگ کلام هم مصرع مذکور بدون "و" لنگ میزنه

 

عظیم توکلی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:

این شعر در ستایش شیطان و توحید شیطان هست. البته همونطور که سینا میگه دکتر شفیعی کدکنی شعر رو از سنایی نمیدونه. در مورد شرح و توضیح بیشتر شعر و توحید شیطان به کتاب " تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا " اثر دکتر شفیعی کدکنی مراجعه شود.

 

عظیم توکلی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

سلام
توجه داشته باشید که در اینجا قصه ایهام داره. یکی از معانی قصه موی بلند هست و به این اعتبار قصه صحیح هست نه وصله یا هر کلمه دیگری.

 

عظیم توکلی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

سلام خدمت همه دوستان
یه نکته که بطور کلی باید در شرح اشعار حافظ و مولانا در نظر داشت اینه که خیلی از شارحین قرون نهم هجری قمری تا دوران قاجار پیرو مکتب عرفانی ابن عربی هستند و بر اساس آموزه های ابن عربی اقدام به شرح کرده اند که کاملا با فضای فکری و عرفانی حافظ و مولانا تفاوت داره. مثل جامی یا سودی و ...
نکته دیگه در مورد بیت 6 " چشمم ار آینه داران ... الخ " اینه که با خوندن مصرع اول لب و دهان به شکلی باز و بسته میشه که انگار ار تعجب دهانمون باز مونده و این احساس دست میده که با دیدن خط و خال معشوق دهانمون از تعجب باز میمونه و در مصرع دوم لب و دهان به حالت بوسه باز و بسته میشه.
این یه هنرمندی در طرز شاعری هست که البته احتمالا ناخودآگاه بوجود اومده اما بهر حال جالبه.

 

عظیم توکلی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

با سلام
دوستان به چند نکته توجه کنند:
1: چشم خروس کنایه از لب معشوق است که در سرخی رنگ بچشم خروس ماند (لغتنامه دهخدا) یعنی لب از لبی به سرخی چشم خروس برداشتن الخ
2: در مورد بی ادبی سعدی : در تاریخ تدبیات فارسی و از بین ادبای نامی تنها فردوسی و نظامی کاملا مودبانه سخن رانده اند و سعدی نیز در آثارش منهای هزلیات تا حدود زیادی رعایت ادب نموده اما خودش در غزلی دیگر میفرماید:
جماعتی که ندانند حظ روحانی
تفاوتی که میان دواب و انسانست
گمان برند که در باغ عشق سعدی را
نظر به سیب زنخدان و نار پستانست
مرا هرآینه خاموش بودن اولیتر
که جهل پیش خردمند عذر نادانست
و بلافاصله رندانه رفع دخل مقرر میکند و میگوید:
و ما ابری نفسی و لا ازکیها
که هر چه نقل کنند از بشر در امکانست
3: در مورد فتنه خفته: این ترکیب در زبان سعدی مکرر است:
ای فتنه زمانه دمی پیش ما بخواب
یا
ظالمی را خفته دیدم نیمروز گفتن این فتنه است خوابش برده به!!!

 

sunny dark_mode