گنجور

حاشیه‌گذاری‌های مهدی پاک منش

مهدی پاک منش


مهدی پاک منش در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۵۷ در پاسخ به میــــرِ سلطان احمـــد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

به نظر بعضی را خدا هم از آنها دست شسته باشد نعوذابالله.

 

مهدی پاک منش در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۴۴ در پاسخ به میــــرِ سلطان احمـــد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

بله احتمالا ما قابلیت نداریم...

یاد تمثیل (قوری راسل) افتادم.

باشد که خداوند ما را ارشاد نماید.

 

مهدی پاک منش در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۵۳ در پاسخ به روفیا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

هیچ کس نمی پرسه این اسرار چی هستند که می برندشان در اندرونی و آن را نشانشان می دهند زیرا هرکس به اندازه معرفتش از آن نصیبی می برد بنابر این چیز واحدی نیست که بتوان به آن اسرار گفت و همین نسبی بودن جذبه و رازبودگی آن بازی را پیش می برد... به نظر من انتها ندارد و پایانش باز است و هرکس هر تصوری را می تواند به آن نسبت بدهد و هرکس فهمید آن را قابلیت دارد و هرکس هم نفهمید قابلیت ندارد بنابراین سوال پذیر نیست و پاسخگویی هم نیاز ندارد ، عالم کشف و شهود است و راه باز و هرکس هرچیزی می تواند بگوید، فهمیدی خوب ولی اگر نفهمیدی بی قابلیتی ... البته برای تفنن و سرگرمی و خوش به حالی بد نیست اما برای تفکر و اندیشه سم است... ولی این به این معنا نیست که چیز بدی هست... شاید دلچسب خیلی ها در بعضی مواقع باشد ... نمیدانم.

میگویند این داستان عالم مثل افلاطونی است که به عرفان راه پیدا کرده، آنجا که ارواح با خدایان به گردش رفتند و از دریچه ای هرکدام به عالم مثل راه پیدا کردند و نگاه کردند و بنا به تاب آوری در مدت زمان نگاه کردن به عالم مثل و معقول درجاتی گرفتند و برگشتند (خدایان مدت بیشتر، ارواح انسانهابرحسب زمان بیشتر دارای روح عالی تر شده، و در انتها حیوانات که نتوانستند نگاه بکنند)

 

sunny dark_mode