گنجور

حاشیه‌گذاری‌های عرفان نادریان

عرفان نادریان 🌐

عرفان نادریان کارشناس ارشد موسیقی، علاقمند به شعر و ادب پارسی


عرفان نادریان در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

این غزل حافظ واقعا بینظیر است و هر بیتش یک شاه بیت تمام عیار به حساب میاد. زیباترین هشدار دهنده و جذاب ترین اندوه حسرت آلود جهان که رسم و روش جهان و زندگی رو به ما یادآور میشه. ما

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

مطلع غزل با عبارت "یادباد" که همان "یادش بخیر" در زبان امروزی است، کلیت مفاهیم غزل را برای ما روشن و معین میکند. همچنین نشان از دلتنگی و حسرت روزهای روشن گذشته را دارد.

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک

بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود

در این بیت، واژه "راست" به معنای "به درستی که" است. شاهکار بیت، مصرع دوم است به معنای این که آنچه در دل تو بود، من بر زبان جاری میکردم. نشانی از شرم معشوق و اشتیاق عاشق.

دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد

عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود

این شاه بیت نیز از ابیات پربار این غزل است که در آن حافظ عشق را معلم و استاد دل برای تشریح مفاهیم عرفان می داند. یعنی در آن روزگاران، اگر جایی جهل هم بود، چون عشق در میان بود، خیلی زود این جهل به دانایی بدل میشد و دل، همواره خود را از تشریحات و تعلیمات عشق بهره مند میکرد.

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است

آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

لف و نشر زیبا میان "جور و تطاول" و "سوز و نیاز" به زیبایی مفاهیم این بیت افزوده است. این بیت، نهایت حسرت و دلتنگی شاعر و همچنین دل آزردگی از روزگاران طولانی و بی پایان فراق را بیان می کند. به بیان دیگر، جور و تطاول این دامگه، سوز و نیاز آن روزهارا به دلتنگی و حسرت امروز بدل کرده است.

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

زیبایی این بیت، از هر منظر که به آن بنگریم، تمام و کمال است. شاید بتوان این بیت را چکیده و شالوده کل غزل دانست. در اینجا یک نکته پنهان وجود دارد و آن این است که باطل بودن سعی من و دل، نه به دلیل اینکه کاهلی کرده ایم، بلکه به دلیل طبع خساستمند این گیتی است. عبارت زیبا و آهنگین "چه توان کرد" در ابتدای شاه مصراع دوم، این عنی را متبادر میکند.

دوش بریاد حریفان به خرابات شدم

خم می دیدم خون در دل پا در گل بود

یاد حریفان یعنی یاد دوستان و هم راهان. یعنی بیان همان حسرت روزهای شاد گذشته. خرابات نیز به معنای محل سوز و نیاز گذشته است. تصور گری زیبای حافظ در این بیت که خم می را خون در دل و پا در گل میداند، تصور و تجسم روزهای رفته بر باد را برای ما آسان می کند.

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق

مفتی عقل در این مسأله لایعقل بود

شاه بیت بینظیر بالا، دریایی است از زیبایی های ادبی و عرفانی. علت اینکه بسیار گشته است تا سبب درد فراق را بداند، این بوده که عقل، جواب آن را نمیدانسته. این بیت از نظر مفهوم نظیر بیت سوم است. در آنجا عنوان شده در آن روزگاران گذشته، جهل راهی در وجود من نداشت چراکه عشق همواره پاسخ سوالات را میداد. در اینجا روزگاران فراق را مملو از جهل میداند که به دلیل نبود عشق و اینکه عقل، راهنمای چندان کارامدی نیست، به این روز افتاده است. مفتی عقل، اضافه تشبیهی است که عقل را به یک مفتی (فتوا دهنده) تشبیه کرده. لایعقل بودن عقل نیز یک متناقض نما (پارادوکس) زیبا و پربار است. منظور از عقل، حسابگری ها و سوداگری های خودخواهانه انسان است.

راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی

خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

این بیت زیبا، اشاره دارد به پایان حکومت فردی به نام ابواسحاق که انسانی دادگر و خوش طینت بوده است. در مفهوم، کنایه ای زیبا از روزگاران است که خوشی ها و شادکامی ها، اگرچه هوش درخشیده باشند، اما مثل دولتی که زود سرنگون شود، پایدار و مانا نیستند.

دیدی آن قهقهه ی کبک خرامان حافظ

که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود؟

این بیت، شاهکاری بی نظیر و خوش تراش است که با نهایت زیبایی، گذرا بودن خوشی ها و گرفتار شدن به دست قضا و قدر را به تصویر میکشد. کبک خرامان، استعاره از روزگاران شادکامی است و قهقه ی آن، استعاره از خوشی ها و مستی های آن زمان. شاهین قضا اضافه تشبیهی است که قضا و قدر را به شاهینی تیزپنجه و تیزپرواز تشبیه کرده است. غفلت، کلید واژه این بین است که در زمان خوشی، تصور بر آن است که همواره روزگار به سامان خواهد بود. غافل از آنکه سرپنجه تیز روزگاران و وقایع، در انتظار است.

عرفان نادریان 

 

عرفان نادریان در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل

نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را

این بیت یک شاهکار ادبی در سرحد کمال است که به زیبایی و رندی از فعل "خواندن" دو معنای متفاوت به کار گرفته است.

نخست آن که خواندن به معنای نامیدن است و منظور این است که او را دلارام ننامید چراکه آرامش از دل برده.

دوم آن که خواندن به معنای خوانش و روخوانی. به این مفهوم که مصرع قبل را طوری نخوان که دل آرام خوانده شود (منظور چشم، آرام دل) بلکه ابنچنین بخوان: منظورِ چشمْ آرامِ دل، یعنی منظور دل که چشم آرام است.

البته این برداشت من است اگر اساتید نظر دیگری دارند بفرمایند. 

 

عرفان نادریان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

در جواب آقای حسن:
معنی بیت: یک پشت زمین دشمنر روی به من آرند/ از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
یعنی اگر یک عالم دشمن به من رو بیاورند (یعنی حمله کنن)، هرگز رو بر نمیگردانم. عبارت: از روی تو بیزارم، گر... مثل اصطلاح امروزیه که میگیم نامردم اگه فلان کارو بکنم. از روی تو بیزارم اگه بخوام رومو برگردونم. یعنی امکان نداره رو برگردونم.
از طرفی سعدی با هنرمندی فراوان، مفهومی پنهان در این بیت قرار داده. این که اگر رو به من بیاورند، (در حالی که من همیشه رو به تو هستم و تورا میبینم و نمیتوانم از تو چشم بردارم)، اگر روی از تو بگردانم، مثل این است که از روی تو بیزار با‌‌شم چرا که محو تماشای تو هستم.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم

 

sunny dark_mode