سید جابر محمودی
عاشق زبان و ادبیات فارسی، عاشق زبانها و لهجههای ایران بزرگ، عاشق فرهنگ مردم ایران
سید جابر محمودی در ۲ سال قبل، چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۵۱ در پاسخ به سهیل قاسمی دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:
برای درک این بیت بهترین راه دقت در ساختار منطقی آن است.
همانطور که در پارهی دوم این مصرع هم دیده میشه با یک تضاد روبرو هستیم، دیوانهی عاقلجان! پس دو واژهی پارهی اول هم باید متضاد باشند، مهتوک مسیحادل، یکی از معانی مهتوک «مرده» است که متضاد مسیحادل است. یعنی مردهی زنده دل.
و همچنین استفادهی همزمان از دل و جان، مسیحادل، عاقلجان.
با این شیوه، کل بیت معنای منطقی و ساختمندی پیدا میکند.
بنگر که در این قطعه، چه سحر همیراند
مهتوک مسیحادل، دیوانهی عاقلجان
سید جابر محمودی در ۳ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:
خدمت دوست عزیز و فرهیخته، حمیدرضا عرض کنم آنچه را از واژه ی صاحب نطرانند در این غزل متوجه شدم. برای فهم دقیق این واژه باید سه بیت اول با یکدیگر معنا شود. آنچه بنده متوجه شدم را سعی می کنم به سادگی توضیح دهم. گویا معشوق به سعدی می گوید (برای تعریف و بزرگ داشتن سعدی) که هرکه نطری با من دارد صاحب نطر است و تو هم ای سعدی صاحب نطر هستی. سعدی در پاسخ اینگونه می گوید:
ای دوست، شوخی نکن و مگو که آنان که به تو نطر دارند صاحب نطرانند،
بلکه بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند.
کسی نیست که پنهانی نطری با تو ندارد
و من هم همچون این بیچارگان و خلق سرگردان نطری با تو دارم. یعنی من هم همان می کنم که دیگران می کنند. من را هم همان جاذبه می کشد که دیگر خلق را می کشد. در پرده می گوید که این نطری که من با تو دارم از صاحب نطری من نیست.
و در بیت آخر سعدی در تمام کردن پاسخ به معشوق که با این سخن او را بزرگ داشته شکسته نفسی می کند و می گوید:
اهل نطر در واقع آنهایی هستند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دیگران بی بصران هستند.
و گویا در پرده می گوید که خود از آن دسته ی بی بصران است.