گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM

حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM


حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM در ‫۵ سال قبل، سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۲:

گنجها از زبان فردوسی:
1- گنج عروس
2- گنج خضرا
3-گنج باد آورش
4-دیبة خسروی
5- گنج افراسیاب
6- گنج سوخته
7-گنج شادورد بزرگ
رامشگران: سرکش ور بار بد
مشکوی: زرین
ده و دوهزارکنیزک به کردار خرم بهار
دو هزار و دویست پیل
ده و شش هزار اسب جنگی
دو صد بارگی
ده و دوهزار اشتر بارکش عماری کش
زن شست وشش که هرگز اندر جهان مثل آن کس ندید
چنویی به دست یکی پیشکارتبه شد
پس تو تیمار و تنگی مدار

 

حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM در ‫۵ سال قبل، سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۲:

هفت گنج خسرو پرویز به نقل از ویکی پدیا
1- تخت طاقدیس
2-تاج یاقوت نشان
3-دستمال نسوز
4-طلای مشت افشار
5-گنج بادآورد
6-شطرنجی از یاقوت و زمرد
7-گنج گاو

 

حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM در ‫۵ سال قبل، سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۰:

به سرکش چنین گفت کای بد هنر
تو چون حنظلی بار بد چون شکر
نظامی در مثنوی خسرو و شیرین فقط نام دو نوازنده یعنی باربد و نکیسا را ذکر می کند اما فردوسی در اینجا نام سرکش(یا سرکیس یا سرجیس) را آورده است. سرکیس فردی رومی بود که در یکی از جنگ ها با ایرانیان همراه شده و جون موسیقیدان بود به دربار پادشاه راه یافت و سرانجام نوازنده مخصوص خسرو شد. همانگونه که خواندیم او نمی خواست باربد که اهل ایران و شهر جهرم بود به دربار نفوذ کند اما باربد با این نقشه توانست خود را به خسرو نزدیک کند. برگرفته از کتاب نظامی شاعر داستانسرا- علی اکبر شهابی صفحه 178

 

حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶:

در سبک عراقی که مدح معشوق در غزل جای مدح شاه در قصیده را گرفت از این صفت به صورت دعای شبیه نفرین استفاده کردند:
گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری
من به آه سحرت زلف مشوش دارم[3]
حافظ
این آرایه مدح شبیه به ذم است.

 

حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار:

صبح در سنت های ادبی ما (Literary tradition) هم رنگ دارد و هم بو صبح، این سنت ادبی مثل عاشق بودن شمع بر پروانه یا مجنون شدن عاشق، ناله های بلبل در فراق گل، دویدن و گریستن عاشق به دنبال محمل و کجاوه یار و ... همانند سنت های واقعی و روزمره ای چون سنت عروسی، عزاداری روزهای تاسوعا و عاشورا، سنت های نذری دادن و مجلس گرفتن و نوحه خوانی و ... مجموعه ای از قراردادها در شعر ملت ها است که در سالیان طولانی باقی مانده و مضمون ها و اوصاف خود را در فراز و نشیب دگرگونی های ادبیات حفظ کرده و به دست ما رسیده اند. پس صبح در این بیت خاقانی ملمع نقاب است و معنبر طناب. نقاب او رنگ دارد(صبح کاذب گرگ و میش است) و و طناب های معنبر(اشعه های خورشید که چون ریسمانهایی بلند هستند) بو دارند.

 

حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار:

صبح از ویژگی های شعری و سبکی خاقانی است ااولین بار مرحوم دکتر صفا او را شاعر صبح نامید. صبح و متعلقاتش در دیوان خاقانی به وفور یافت می شود. صبح با صبوحی همراه است. صبح خاقانی صبح پارتی است. پرده های نمایشی است که با دقت یکی پس از دیگری اجرا می شود. این پرده ها در تغزل های او به خوبی دیده می شود و می توان آن ها را از تنه اصلی قصایدش جدا کرد. پرده اول طلوع صبح است، اول صبح کاذب و صبح نخست که هم ستاره دارد هم ماه دارد و هم تاریکی و هم روشنایی، صبح گرگ و میش است، این پرده بسته می شود پرده بعدی دوباره تاریکی است و ناگهان صبح صادق و جمع شدن ستاره ها و آمدن خورشید، پرده بعدی صبوحی کردن است و الی آخر ...
اما این پرده ها و توصیف صبح را می توان در این قصیده خاقانی که به منطق الطیر معروف است به خوبی ردیابی کرد. مولانا در دفتر دوم مثنوی(بخش 113 - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام) درباره این قصیده می گوید: منطق الطیران خاقانی صداست// منطق الطیر سلیمانی کجاست‏. چند بیتی از آغاز این قصیده :

 

sunny dark_mode