زهرا گلشن
زهرا گلشن در ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
سلام آقارضا من همیشه به گنجور که میآیم دنبال تفسیرهای شما میگردم و آنها را میخوانم و بسیار لذت و بهره میبرم. این غزل را بسیار زیبا معنی کردید مخصوصا بیت سوم را. ممنونم از شما و از گنجور بابت این گنج که در اختیار عاشقان ادب فارسی گذاشته است.
زهرا گلشن در ۶ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
دوستان بعد از این همه بحث سودمند لطفا درک مرا از درد سخن کردن بخوانید:
درد اصولا نوعی هشدار بیولوژیک است. درد باعث میشود که ما خیلی زودتر از آنکه فرصت از دست برود بر مشکلی در وجود خودمان آگهی یابیم و درصدد درمان باشیم چون درد امان ما را میبرد و اجازه نمیدهد که غفلت کنیم. در واقع درد زبان بدن ماست. و بنده اعتقاد دارم که دردهای روحی و روانی هم چنین سازوکاری دارند.
در قدیم از تیغ زدن و جراحی بهشدت اجتناب میشد و تا جایی که ممکن بود با انواع درمانهای خوراکی و خارجی علاج بیماری میکردند. در مواردی که سیستم ایمنی بدن درست کار نکند درد که موهبتی الهی است به ما هشدار نمیدهد و کار چنان از کار میگذرد که نیاز به شکافتن و تیغ زدن است. میتوان گفت بدن به وسیله درد زودتر و به موقع سخن نگفته است.
اگر بتوان این تفسیر را پذیرفت که تیغ زدن سزای کسی که بدنش با درد سخن نمیگوید میتوان باقی تفاسیر عرفانی را هم پذیرفت. چون کرخت شدن و ایمن شدن در برابر دردهای روحی از بزرگترین مهالک است.
زهرا گلشن در ۶ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
همانطور که خانم سعیده در جواب آقای رضا به دقت و درستی توضیح دادند معنای رقیب در دیوان حافظ با آنچه امروز مصطلح شده متفاوت است. رقیب از ریشه رقب به معنای نگهبانی و حفاظت کردن و حجاب افکندن است. البته حافظ گمان دارد که هرچقدر هم که رقیب بتواند بین او و معشوق فاصله بیندازد عاقبت رقیب محترم نخواهد ماند.
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حالگردان غم مخور
اما این حریف است که میخواهد در وصل معشوق با عاشق هم آوردی میکند و خودش هم یکی از عشاق است. حافظ در موارد بسیار با حریفان خود مدارا میکند. مقام معشوق مایه این همدردی است.
میفرماید:
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
در موارد بسیاری نیز حریف معنای همبازی و همدرد میدهد.
صوفیان جمله حریفند ونظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
در پارهای از موارد نیز به جماعتی خراباتیان گفته میشود که در کنار هم مست و فارغ و خراب میافتند.
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
زهرا گلشن در ۶ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد
این بیت امکان این سوال را ایجاد میکند که آیا حافظ خود به نور هدایت آگاهی تام و تمام یافته است یا نه؟ و اینکه آیا معرفت به مرحلهای مرادف با بودن در آن مقام است یا نه؟ یا میتوان مثل حافظ افقی را دید و آرزو کرد هرچند که به آن منزلگه نرسیده باشی؟
میشود به «حال» و عدم امکان استقرار در آن نیز اشاره کرد. رفت و آمدی میان دو سرای طبیعت و طریقت که معرفت را حاصل کند و نیز آرزوی رسیدن را. اما تا گذر از شاهراه حقیقت راه بسیار است.
زهرا گلشن در ۶ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:
در درک معنای رود در مصرع دوم این بیت:
«خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند»
میتوان رود را به معنای فرزند گرفت چرا که حافظ در بیت دیگری نظیر این تعبیر را بهکار برده است:
«میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگر گوشه مردم دادم»
در این بیت نیز خون گریستن را حاصل دل دادن و به شاهدی گرفتن کس و دلبند مردم میداند.
زهرا گلشن در ۷ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهٔ خویش:
بر «کلمینی یا حمیرا میزدی» میتوان اینطور شرح زد که پیامبر وجودی سبک داشتند و هر آینه ممکن بود در اثر وحی و مکاشفات روح از بدن ایشان بگریزد چنان که آب بر آتش که بیفتد بخار میشود و میگریزد. حمیرا نقش وزنه ای از جنس این عالم مادی را داشته است تا برای پیامبر حایلی میان آتش معرفت او و روح او باشد. پیامبر از حمیرا میخواست که سخن بگوید تا به این عالم متصل بداند و البته الله اعلم و یهدی بالصواب