گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا زندمنفرد

رضا زندمنفرد


رضا زندمنفرد در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۰ در پاسخ به مهرشاد دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:

منظور دون همت ها هستند

کسانی که همت والا ندارند

 

رضا زندمنفرد در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

واژۀ "مهرورزان" خصوصا در تقابل با واژۀ "وفا" و رسم وفا، در بیت:

 

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز

گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

 

و ارتباط آن با آئین مهر، قابل تامل است.

 

رضا زندمنفرد در ‫۴ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

هر چند دیدگاه خیامی صادق هدایت را نمی توان نادیده گرفت ولی به نظر می آید که هدایت قدری از خیام هم فراتر می رو. خیام اعتقاد دارد که : فردا که ازین دیر فنا درگذریم/ با هفت هزارسالگان سر به سریم اما هدایت معتقد است که همین امروز هم با هزارسالگان سر به سریم.

 

رضا زندمنفرد در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

با سلام
مصراع نخست قصیده "هان! ای دل ِ عبرت‌بین! از دیده عبر کن! هان!" کاملا درست است. "عبر" هم به معنای عبرت گرفتن است و هم به معنای سرازیر شدن اشک و خاقانی با مهارت تمام ایهامی در این واژه ایجاد کرده و به زیبایی های شعر و عبرت آمیز بودن آن، افزوده است.

 

رضا زندمنفرد در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

در بیت نخست، چنین می نماید که تنها عشق را به عالم خیال، عالم الست، عالم ذر یا عالم بی صورت راه است چرا که از جنس همان عالم است. لذا اگر طفیل عشق باشی، به یمن دعوت عشق به آن عالم روحانی تو نیز می توانی همراه عشق به آنجا راه پیدا کنی و سفر زندگی خاکی تو، اینگونه معنا پیدا کند. (طفیل کسی است که خود به جایی دعوت نمی شود و به واسطه کس دیگری اذن ورود پیدا می کند.)
به گونه ای رمز آلود این بیت نخستین اشاراتی به ماجرای خلقت انسان نیز دارد که مورد اعتراض فرشتگان قرار گرفت و مولوی می گوید در پشت پرده ی آن مجلس پیرانی نیز بودند که به اعتراض فرشتگان لبخند می زدند و می گفتند اینان هنوز از راز خلقت انسان بی خبرند.
در دیگر ابیات نیز،حافظ رندانه می کوشد پیرامون این سخن نکاتی را بیان کند.
در بیت دوم تقابل و تضاد خواجه و بنده و در دیگر ابیات لغات متضاد هم به لحاظ لفظ و معنا، چون نخوری و بخوری و صباح و مسا و ... همه دال بر جمیع اضداد بودن دنیاست و انسان است که خود خلاصه ی دنیاست چرا که انسان هم جمیع اضداد است و خوی حیوانی دارد و خوی ملکی نیز در او است و تنها موجودی چون او می تواند به اختیار "ارادتی بنماید تا سعادتی ببرد". درگر ابیات علاوه بر طرح کلی ماجرای خلقت، هرکدام دریایی از معانی است.

 

sunny dark_mode