Mawson Lilehkoohi 🌐
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
Mawson Lilehkoohi در ۴ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
سَبَتْ سَلْمی بِصُدْغَیْها فُؤادِی 1
وَ رُوحی کُلَّ یَوْمٍ لِی یُنادی
نگارا بر منِ بیدل ببخشای 2
وَ واصِلْنی عَلی رَغْمِ اُلاعادِی
حبیبا، در غمِ سودای عشقت
تَوَکَّلْنَا عَلی رَبِّ الْعِبادِ 3
اَمَنْ اَنْکَرْتَنی عَنْ عِشْق سَلْمی 4
تزاوّل آن روی نهکو 5 بوادی 6
که همچون مُت 7 به بوتن 8 دل وَ ای ره 9
غریقُالعشق فی بَحْرِالوَدادِ
به پی¬ماچان 10 غرامت بسپریمن 11
غرت 12 یک وی روشتی 13 از اما 14 دی 15
غم این دل بواتت 16 خورد ناچار
و غر نه 17 او بنی 18 آنچت 19 نشادی 20
دل حافظ شد اندر چین زلفت
بلیْلٍ مُظْلِمٍ وَاللهُ هادی 21
1 (از معشوقگان عرب و کنایه از محبوب شاعر) با دو زلفش مرا اسیر کرد و روان من هر روز مرا ندا می دهد
2 و مرا به رغم دشمنان از وصل خود برخوردار ساز
3 به پروردگار بندگان توکل کردیم
4 ای که عشق سلمی را بر من ناروا دانستی
5 نِهْکو: (به زبان محلی) به معنای نیکو
6 بَوادی: (به زبان محلی) بباید دیده باشی
7 مُتْ: (به زبان محلی) من ترا
8 بِبوتَن: (به زبان محلی) به بودن
9 وَ ای ره: (به زبان محلی) به یکباره
10 پَیْ ماچان: پای ماچان، جایی که کفش ها را از پای درمیآورند، محل کفش کن، پایین ترین و نازلترین محل مجلس، و در اصطلاح درویشان به صف نِعال گفته میشود
11 بِسپَریمَن: (به زبان محلی) بسپاریم
12 غَرَت: (به زبان محلی) گَرَت، اگر تو
13 ویْ رَوِشتی: (به زبان محلی) بی روشی، کار بی رویه ای، گناه یا تقصیری
14 اَما: (به زبان محلی) ما
15 دیْ: (به زبان محلی) دیدی، از امادی: (به زبان محلی) از م دیدی
16 بُواتِت: (به زبان محلی) بباید ترا
17 وَغَرْنه: (به زبان محلی) وگرنه
18 وا بِنی: (به زبان محلی) باز بینی
19 اَنْچِتْ: (به زبان محلی) آنچه تو را
20 نَشادی: (به زبان محلی) نشاید، شایسته تو نیست
21 خداوند در شب تاریک راهنماست
Mawson Lilehkoohi در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:
درود بر شما، با سپاس فراوان از کوشش بی پایان شما در نگهداری زبان پارسی
در خوانش این غزل دو مورد ناهمخوانی شنیده می شود. سپاسگزار خواهم بود اگر از چرایی آن گفته ای در میان باشد.