ح. س.
دوستدار ادبیات زیبای پارسی
ح. س. در ۲ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم:
منظور این شعر، در نظر نخست به آن، افراطگرایانه و مغلطه انداز مینماید.
اما با دقت و تأمل در آن به خوبی و وضوح دریافت میشود که منظور، آن اسلام غیرحقیقی است که وسیله کسب روزی و درآمد به دست دینفروشان شده است.
این شعر در واقع از زبان همان دینفروشان است، این مضمون خصوصا در بیت آخر آشکار است که میگوید:
باشد یقین ما که به دوزخ رود «بهار»!
زیرا به حق ما و تو بد شد گمانِ او!
ح. س. در ۳ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت تمامی اساتید و شاعران و شعردوستان
بنده الان بیش از سه ساعت هست که حاشیههای این شعر زیبا را میخوانم و فکر میکنم!
اینجا هم اصلا قصد نظر دادن ندارم که "سخن" درست است یا "سخی"؛ فقط، شعر دوست دارم و از خواندن شعر و فهمیدن معنی آن ـ هرچند مختصر ـ لذت میبرم.
اما حین خواندن حاشیهها، استدلالها و معانی مختلف، در نگاه اول چیزی در ذهنم تداعی شد که در حاشیهها مطلبی دربارهاش نیافتم (شاید هم از نگاه من پنهان مانده)، و آن این است:
در مصرع اول، مقام قمر را تا جایی بالا برده که خود را به منظور احترام به مقام بالای قمر، غلام نموده)، و از آنجایی که مصرع اول (قمر)، مقدم بر مصرع دوم (شمع و شکر) است و نیز در مصرع اول تأکید نموده که "غیر قمر هیچ مگو"، به نظر نمی رسد که در برابر مقام قمر (که توصیفش ذکر شد) بخواهد دیگر از سخاوتمندی شمع و شکر تعریف و تمجید نماید.
به هر حال، علیرغم بحث زیاد در این خصوص و ضمن پوزش از تصدع اوقات شریفتان، باز هم، این نوشته را حمل بر پرسش بنده نمایید.