گنجور

حاشیه‌گذاری‌های دکتر محمد ادیب نیا

دکتر محمد ادیب نیا


دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

توجه عرشی و تنبیه باطنی
با سلام بر همه گنجوریان گرامی و آقا رضای والای
ستون بالا؛
در غزل ملکوتی و عرشی شماره 33 این نکات و کلمات کلیدی عرفانی قابل توجه است:
ترکیبات، خلوت گزیده، کوی دوست، حاجت با خدا، پادشاه حسن، ارباب حاجت، حضرت کریم، بار منت ملاح، حضور احباب، عاشق گدا، لب روح بخش یار، عیان شدن هنر، نزاع و محاکا با مدعی ، چه ارتباطی با شاه شجاع خیالی بعضی شارحان دارد؟! اینان همه ابیات عرشی جناب حافظ شیراز را به دربار و ریش شاه شجاع مجهول الهویه ارتباط می دهند و این ظلم بزرگی است که در حق معرفت نورانی اهل بیت علیهم السلام و عرفان اسلامی این مرز و بوم می شود. آخر خلوت گزیده کنایه از سالک الهی است و کوی دوست اشاره به سیر الی الحق است که از طریق انسان کامل و مکمّلی چون امام عصر علیه السلام آن دوست و حبیب الهی صورت می گیرد و پادشاه حسن نیز خود حضرت صاحب است که از لب روح بخش ایشان همواره دعا و ذکر آن حضرت (عج) برای عاشقان کوی الهی جاری است. و هنر نیز در غزلیات جناب لسان الغیب شیراز تجلی اوج کمال انسانی است که خود در ادامه سلوک الی الله همواره برای اهلش شکوفا می شود و لذا نیازی به گفتن و ادعا کردن نیست چرا که همواره دست مدعی یعنی شیطان از این جهت (آسمانی و الهی) کاملا خالی است.
نظری به متون عرفانی عارفان بزرگی چون مولانا جلال الدین و کشف المحجوب هجویری و انسان کامل نسفی و عوارف المعارف سهروردی و دیگر کتب عارفان معروف و اولیای مشهور کافیست که ما را به این حقیقت آشکار آگاه نماید.
خداوند قلب های ما را به نور خودش نورانی بگرداند.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

آن مه عاشق کش عیار کجاست؟!.....
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهنّا نشود یار کجاست
اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ..... خدایا آن جمال با رشادت، و پیشانی ستوده را به من بنمایان، و با نگاهی از من به او دیده ام را سرمه بنه، و در گشایش امرش شتاب کن، و آمدنش را آسان گردان، و راهش را وسعت بخش، و مرا به راهش درآور، و فرمانش را نافذ کن و پشتش را محکم گردان....(بخشی از دعای عهد از کتاب مفاتیح الجنان / حاج شیخ عباس قمی)
اللهم عجل لولیک الفرج....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

رضا جان... با اجازه
این غزل زیبا و پر نغز و پُرمایه، یکی ازبحث انگیزترین غزلهای سرحلقه ی رندان جهان خواجه حافظ شیرازیست. بسیاری ازکسانی که نسبت به اسلام و مذهب شیعی به ویژه امام حسین(ع) تعلّق خاطر دارند از روی علاقه مندی و بدون تعصّب با داشتن استدلالهای منطقی، بااستناد به بسیاری از ابیات این غزل از جمله:
“رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت”
براین باور پای اصرارمی فشارند که این غزل درارتباط با واقعه ی کربلاست...
اینان به خوبی می دانند که در روزگارحافظ، اغلب مردم ایران به ویژه شیراز، سنّی مذهب بودند وبه واقعه ی کربلا نیز چنانکه امروزه نگریسته می شود نگاه می کردند. ضمن آنکه اینان می دانند که حافظ نه تنها شیعه بوده بلکه سنّیان را نیز اکرام می نموده است!. حافظ فقط یک عاشق به تمام معناست واگر از عاشق بپرسی که چه دینی دارد او ممکن است در پاسخ ما لبخند زند ویا بخواهدبگوید:
روزگاریست که سودای بُتان دین من است
غم اینکار نشاط دل غمگین من است.
واگربپرسی چه مذهبی داری؟ پاسخ خواهی شنید:
من نخواهم کردترک لعل یار وجام مِی
زاهدان معذورداریدم که اینم مذهب است.
درست است که حافظ مثل همه ی کودکان آن دوران ، پرورش یافته ی مکتب اسلام و قرآن بود لیکن به استنادِ غزلیّاتی که از او به ما رسیده است بنظرچنین می رسد که حافظِ بی قرار در راستای کشفِ حقیقت، پس ازتحقیق وتفحصّ وکسب تجربه درشریعت، طریقت ، صوفیگری و عرفان و مطالعه ی اشعار شاعران پیش از خود و هم روزگار خویش، خیلی زود خود را از بندِ تعلّقات رهانیده و طریق خاصّ رندی و عشق را برگزیده و به یک نوع آزاداندیشی انسانی و الهی رسیده است. همراهی او با شریعت، شامل تشیّع و تسنّن امری غیرقابل انکار و کاملاً بدیهیست که در تمام غزلیّات اوموج می زند.
عیش و عشرت وشرابخواری، نظربازی، شاهد بازی و بوسه بر لب شیرین پسران و مغبچگان، پشت پازدن به قوانین وتاکید بر رهایی از بندِ تعلّقات، تمسخر ، طعنه ی و به زیر سئوال کشیدن باورهای زاهدانه، و صدها رفتار حافظانه و رندانه که نه تنها درچارچوب شریعت جایگاهی درخور توجه دارند بلکه هریک مولّفه هایی هستند که در تقابل با هیچ شریعتی نمی باشند و همواره پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم (ع) دراین مسیرگام برمیداشته و پیروان خویش را نیزتشویق به وارد شدن در چنین راهی که معرفت باطنی دین اسلام است، می کرده اند.
معنای همه ی شراب های رنگارنگ حافظ، مستی ِ حاصله از عشق الهی بوده و عشقبازی باخداوند در امتدادِ شریعت قرارداشته، چرا که پیامبر اسلام و امامان معصوم که از همه بیشتر دلداده و عاشق خدا بوده اند همواره در دعاهایشان ازاین واژه ها استفاده کرده اند! و این واژه ها را درکلام خویش بکارگرفته اند. و اتّفاقاً روایات و احادیثِ معتبر فراوانی از همه ی بزرگان دینی نیز در ترغیب “عشق” و عبادات عاشقانه وجود داردکه همه به اتّفاق عشق راتقویت کننده ی عقل دانسته اند! برای نمونه:
حضرت علی(ع) :
هرکه عاشق شود و آن را کتمان نماید پاداش شهید دارد.
و:
«عشق عارضی است که نه اجر دارد و نه بدل .»
و بر عکس “دلهایی از یاد خدا تهی می گردد و خداوند محبّت غیر خود را به آنها می چشاند.”
و…..
وقطعاً حافظ که آگاه به همه ی روایات واحادیثِ اسلامی بوده باعلم به این احادیث است که می فرماید:
گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریرمی کنند!
اینهاهمه دلایل روشنی هستند که مسلکِ رندی، عشقبازی و شاهد بازی در چارچوب شریعت محدود نمی شود! و لذا به همین دلیل است که بسیاری از علما و فقهای عظام و بزرگ شریعت از زمان حافظ تا دوره ی حاضر، حافظ وکسانی را که مدام از شراب و شاهدبازی حرف می زنند را به کفر ورزی و خروج از شریعت متّهم نکرده وآنها را قبول کرده اند. اغلب ِعلمای اسلام در مورد عشق حقیقی و مجازی(اهل بیت علیهم السلام) که از علایق بی چون و چرای حافظِ عاشق پیشه هست نظر مثبت دارند و آن ‌را نوعی انحراف از عشق حقیقی، بلکه انحراف از دین برنمی‌شمارند. و حتّی اطلاقِ واژه ی «معشوق» بر خداوند را صحیح می‌دانند و کلّاً آثار اشعار ِعاشقانه در مورد خدا و یاران الهی را ناشی از تمایلاتِ جنسی یا شکست در عشق‌های مادّی نمی‌دانند.
دوستداران اسلام و ارادتمندان امامان معصوم (ع) باید می دانند که تنها حضرت امام حسین است که باید تعریف و تمجید و مدح شود و نه کسانی که در مسیری جدا از شریعت گام برداشته اند، بنابراین همواره نیازی است که باتعصّب هدفمند و تعجیل عاقلانه، و با داشتن استدلالهای قانع کننده، تلاش کنند تا سخنان بزرگان علم و ادب را که مربوط به امامان معصوم وشیعه دوازده امامی می باشد آشکار نموده و عیان سازند!
بنابراین همواره ضرورت دارد که حتماً برای احتمال شیعه بودنِ شاعرانِ بزرگ و نامداری همچون حافظ و مولوی و سعدی و دیگران ، دنبال بیتی یامصراعی بگردند وآن را مدام به عنوان دلیلی برای شیعه و سنّی بودن آنها ذکرکنند. البته خارج شدن یا نشدن این سخنوران از شریعت، نه به شریعت لطمه می زند نه از رونق آن می کاهد. شریعت پبش از اینها و پس از اینها هم خواهد بود و درآینده نیز مسیر خود را به تمام و کمال خواهد رفت. بقول فرمایش حافظ:
خدا را مُحتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهدشد
سخن دیگراینکه: اگرما در عقیده ی و ایمان خویش محکم و ثابت قدم هستیم نیازی داریم که با توسّل به یک بیت و مصرع یا یک غزل، در پی اثباتِ این موضوع باشیم و دیگران را نیز قانع کنیم که بیایید ببینید حافظ یا سعدی هم به چیزی که ما اعتقاد داریم معتقد هست! و چه هنرمندانه این اعتقاد الهی اش را بیان کرده است. و حال اگر بر فرض بر همگان ثابت شودکه حافظ از شریعت خارج نشده بود آیا موجب تقویت باورها و اعتقادات ما و شما نمی شود؟ مسلّماً پاسخ مثبت است. بنابراین روشن است که تلاش برای چسباندن دیگران به ویژه افراد نامداری مثل لسان الغیب شمس الدین محمد حافظ(رحمه الله) به باورها و اعتقادات حقه خویش، ازسوی هرکسی با هر عقیده ای که بوده باشد نه تنها دلیل بارز ضعف ایمان و عقیده نیست بلکه قصد با همراه ساختن این بزرگان و جبران جهلی است که ممکن است از این میراث فرهنگی تشیع بروز نماید!
حافظ قصد غزلسرایی در مورد واقعه ی کربلا را نداشت و گرنه قطعاً غزلهای نغزتر ازاین غزلها می سرود و تعدادآنها نیز بیشتر از اینها می بود. براساس شناختی که از روحیّه ی او سراغ داریم او از هیچ کسی در هیچ دوره ای باکی نداشته و هر زمان که لازم می دیده هر چیزی را بدون بیم و هراس بیان می کرده است. شاید کسانی براین باور باشند که چون در روزگار حافظ متشرّعینِ سنّی مذهبِ متعصّب حاکمیّت داشتند حافظ نمی توانسته آشکارا از امامان معصوم اسمی در غزلهای خود ببرد و ناچاراً مقصود خویش را در لفّافه و با کنایه و اشاره بیان نموده است. این ادّعا و این باور بدان دلیل پذیرفتنی است که می بینیم، اویک تنه در تمام دوره های زندگی با همین متشرّعین متعصّب بر سر شراب و شاهد و عشق در افتاده و تکفیر و تبعید وآزارها را به جان خریده و هیچ تهدیدی نتوانسته او را از راهی که برگزیده منصرف سازد! آیا او چگونه نمی توانسته به جای اینکه برسر شراب و شاهد با متشرِعین درافتد بر سر دفاع از باورهای تشیّع با متشرّعین سنّی مذهب در افتد؟ اصلا کار عارف و شأن او اجازه درگیری و جدال با عقاید دیگران را نمی دهد.
جالب تر از همه ی اینها این است که می بینیم او به رغم آنکه در حاکمیّتِ اسلامی می زیسته و کوچکترین محدودیّتی در مدح پیامبر اسلام نداشته، بار ها در غزلیات متعددی در صورت گل و گلاب نیز بصورت مشخّص از پیامبر اسلام در غزلهای خود آورده است واین در حالیست که در کمتر غزلی از شاه شجاع و شاه یحیی و تورانشاه و دیگران اسم برده و ارادت خالصانه ی خویش را بدان ظالمان ابراز نموده است!. آیا اینها کافی نیست تا بپذیریم که حافظ با آنکه پرورش یافته ی اسلام و قرآن بوده لیکن بنا به دلایلی بعدها راه دیگری(رندی) پیش گرفته و به یک نوع آزاداندیشی هنرمندانه علاقمند شده است؟ بنظرمی رسد او خدا را در رهایی از بندِ همه ی تعلّقات دنیوی و دینی و در فضای آزاد اندیشی بهتر می دیده و روشن تر درک می کرده است که چنین راهی را پیش گرفته و سعی نموده در چارچوب هیچ مذهبی جز مذهب عشق(تشیع) قرار نگیرد و هیچ بر چسبی جز طریق رندی(شیعه خالص بودن) را نپذیرد.
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ
طریق و رندی و عشق اختیار خواهم کرد.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
آری! ابیات و ترکیبات: یار دلنوازم / نکته دان عشق/ بشنو این حکایت/ سر ها بریده بینی / بی جرم و بی جنایت / یا رب! مباد کس را، مخدوم بی عنایت / رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت! / در زلف چون کمندش/ صد هزار منزل/ جور از حبیب خوشتر/ ای آفتاب خوبان/ ای کوکب هدایت/ وین راه بی نهایت/ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت؛ اینها همه حکایت از یک حماسه بزرگ عاشقانه ای می نماید که سر از عاشقان الهی و پاکباختگان عاشورایی در صحرای کربلای نینوا دارد و چقدر بیت اول این غزل شورانگیز با نی نامه ی مثنوی مولانا قرابت ظاهری و معنایی دارد. تو گویی هر دوی این بزرگواران باید از راز حقیقت حماسه عاشورا پرده بردارند و ناله ی عاشقانه سردهند. آری نی نامه مولانا با ذکر و شرح مصیبت انسان کامل از زبان یک انسان کامل آغاز می شود و تمامی مثنوی فیوضات خود را از این ذوات مقدسه مدد می گیرد و لذا از شدت عشق به اهل بیت علیهم السلام تمامی ابیاتش شرح آیات قرآن می شود همان قرآنی که آوازش از سَر نِی آغاز شد و زینب کبرا سلام الله علیها آن را با گوش جان شنید و .... پس ما هم بایداین حکایت را با گوش جان که همان گوش عشق است، بشنویم تا از راز این حکایت و سرّ آن شکایت سر در بیاوریم . همانطور که حافظِ لسان الغیب ما را امر به شنیدن این حکایت می کند، مولانا جلال الدین محمد هم ما را امر به شنیدن آن می نماید.... فاعتبروا یا اولی الابصار؛
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

سلام آقا رضا جان .... با دقت نظر در عبارات و ترکیبات موجود در این شعر (غزل حافظ) از جمله؛ غایب از نظر، دست زدامن بدارم، محراب ابرویت، سحرگهی دست دعا برآرم، صد گونه جادویی کنم، بی وفا طبیب، در انتظارمت، صد جوی آب ... دیده، بوی تخم مهر در دل، وز غم عشقم...، منت پذیر غمزه، سیل اشکبار، تخم محبت....در دل، بارم ده از کرم سوی خود، دم به دم گهر از دیده، شراب، شاهد، رندی، نه وضع توست فی الجمله؛ چنین برمی آید که همه اینها از کنایات و استعارات و از جمله مجازات عرفانی است که در دعاهای وارده از معصومین مضامین آنها فراوان آمده و به نیکویی استفاده شده است. جهت اطلاع دوستانم را به مناجات شعبانیه و دعای کمیل و دعای ندبه و دعای ابو حمزه ثمالی ارجاع می دهم تا یقین حاصل نمایند که عارفان بزرگی مانند حافظ و مولوی و سعدی و نظامی و سنائی و مانند آنان را شایسته نیست طوری سخنانشان را معنا کنیم که در شأن و مقام آن بزرگان نباشد و حرفی برآنان برانیم که در حق آنان جفا نموده و در نهایت ظلم بزرگی کرده باشیم . و این بمانند آن است که سر شاخه درخت بلندی بنشینیم و بخواهیم زیر آن را ببریم و این موجب سقوط خودمان می شود. خداوند ما را از دست خودمان حفظ نماید.... آمین – والحمد لله رب العالمین.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

در نسخه مرحوم انجوی شیرازی این دو بیت نیز وجود دارد:
روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش
رو شکر کن مباد که از بد بدتر شود
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
و نیز بیت آخر چنین آمده است:
حافظ سر از لحد بدر آرد بپای بوس
گر خاک او بپای شما پی سپر شود

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

آقای بهنام بهراز؛ چطور ممکنه اصلا حافظی وجود نداشته باشد، مگر نشنیده ای که گفته اند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها.... تازه چطوری به این نتیجه رسیده ای خیلی عجیب است!...

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱:

در آرزوی ظهور معشوق همگان و محبوب عارفان
آری بنا به آرزوی دیرین شیخ سعدی، روزی آن یگانه معشوق بی همتا خواهد آمد و همگان در سایه زلف او چنگ زنان گرد آمده و از لبان شیرین گفتارش سخنان دلکش و شورانگیزش را گرفته و همه جا شور به پا می کنیم و در این راه سر و جان وجود خود را در قدمش فدا می نماییم و هرگز از این فداکاری و جان فشانی پرهیز و توبه نمی نماییم و سیم دل خود را در خاک وجودش فدا می کنیم. اما افسوس که الآن دلمان با خاک کوی دیگران بی فایده آمیخته و کدر و شده است. همین موجب شد تا دشمن کوس رسوایی ما را با دف و شادی همه جا جار بزند. تا اینکه دف عشقی همچون مجنون و فرهاد از جانب لیلی و شیرین بر نظر تیزم رسید، به من گفتی که یا در این غم بنشین و یا اینکه از سر جان برخیز و من اطاعت می کنم. اما بدون تو حتی بر گنگره هم نمی نشینم، نه در بهشت و نه حتی در دوزخ هم اگر قرار بگیری بر گیسویت چنگ زده و و خود را می آویزم!. حال ببین که این چه شور و حالی است که با وجود تو در چنین شعر و احساسی، وجود سعدی نیز جایی ندارد. چرا که سعدی با تمام وجود با دوست و محبوبش یکی شد و از غیر او به کلی پاک شد. والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱:

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
روزی آن معشوق الهی خواهد آمد که در زلف زیبایش بیاویزیم و از لبان شیرینش سخنان شورانگیز برگیریم و تمامی جهان را از عشق و شور الهی لبریز و سرمست نماییم. به امید آن روز....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

سلام بر(7)؛ از اینکه مطالب تمسخر آمیزی را در ذیل نکاتم آویزان کردی نمی دانم چه بگویم و افسوس که نمی دانم با چه کسی طرف هستم. فقط بطور گذرا در این مجال اندک برایت بگویم که این اندیشه ظاهر گرایی ریشه در تفکر مادی گرایی(ماتریالیسم) دارد. امروزه سلفی ها و وهابی ها و داعشی ها همین اندیشه ی سخیف دین مادی و سطحی و حتی بهشت مادی را ترویج می کنند. لذا اگر حقایق دین را نادیده بگیریم و در دین خدا سطحی نگر باشیم گرفتار یک بد دینی و یا منحصر در یک دین تاریخی و یا بد دینی تاریخی و حتی دین از تاریخ مصرف گذشته شده ایم. و حال آنکه دین مبین اسلام جاودانه و همه جایی و همگانی است. و در این حال است که «شراب روحانی» همان شراب حکمت و معرفت و دانایی و بیداری است که ریشه در ادب عرفانی به قدمت دوازده قرن در ادبیات فاخر فارسی دارد و آن نیز برآمده از اندیشه های شیعی علوی و ولایت اهل بیت علیهم السلام است. اصلا و اصالتا؛ باطن گرایی، معنا گرایی، عقل گرایی، تأویل گرایی و از ظاهر به باطن رفتن از ویژگی های بارز و مهم مذهب تشیع است، و در گستره چنین دیدگاهی است که بزرگانی چون سنایی، نظامی، فردوسی، مولوی، حافظ شیرازی، عاشق خالص و رهرو صادق آنان شمرده می شوند. و یا شیخ بهایی رحمه الله که در غزلی شورانگیز در وصف و مدح مولا امیر المومنین علی علیه السلام سروده است:
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب ظلمانی
بنابراین ساقی شراب محمدی از جان و جام علوی است، چرا که حضرت علی(ع) باب شهر علم پیامبر است و لذا هر کس دنبال حقیقت باشد باید که از درش وارد شود. و این است که حافظ اهل راز و امثال ایشان از بزرگان گذشته تا حال از پیروان امامان علیهم السلام شمرده شده و معارف ایشان همچنان از سرچشمه نورانی وحی و اسرار ولایی محمدی و علوی دانسته می شوند. و در پایان ناچارم که در انتهای این گفتار گلایه آمیزم این بیت خواجه شیراز لسان الغیب را یادآور نمایم که:
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست
همواره بیدار و پایدار باشید....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در رابطه با بیت دوم این غزل می فرمایند که: منظور خواجه این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان را بندگی کن و از شراب روحانی بخور و نه ماه دیگر را به مشاهده جمال خدا بنشین .
آری منظور ماه های رجب و شعبان و رمضان است که باید از می عرفان و عشق الهی مست شد.
البته خیلی مانده که به عمق اشعار حافظ پی ببریم همانطور که خیلی مانده به معنای عمیق و ابطان قرآن پی ببریم
حالا که یک پیر راهی یک عارفی یک جان به لب آمده ای مانند مرحوم دولابی ره این عمق را برایمان به تصویر کشیده پس بیاییم به خودمان لطفی کنیم و قدر بدانیم…
ماه عزیز رجب، ماه تخلیه از رذایل اخلاقی و ماه شریف شعبان ماه تحلیه «آراسته شدن» به فضایل انسانی و ماه مبارک رمضان، ماه تجلی حق‌تعالی در لابلای آیات قرآنی بوده و هست برای آنانکه که با کتابش انس دارند. پس می‌توان آن‌را نقشه راه نامید، لذا بزرگان سلوک طفلان راه را سفارش می‌کردند به توبه نصوح در ماه اول و صلوات کثیره در ماه دوم و تلاوت فراوان قرآن در سومین ماه، تا مستعد برای لیالی قدر شوند و اما شب قدر، شب لقاء حق‌تعالی در قلب پاک پاکان روزگار در همین سرای دنیاست که روز و شب به یکسال بلکه یک عمر انتظارش را به جان می‌کشیده‌اند ...

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

بیت زیبای؛
حافظ از دست مده دامن این کشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
دامن کشتی نوح تلمیح زیبا و اشاره لطیفی است به اهل بیت پیامبر؛ آن چنان که حضرت رسول اکرم در حدیث سفینه نوح به آن اشاره کرده است و در آن حدیث است که رسول اکرم فرمود: همانا مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است، هر کی برآن سوار شد نجات یافت و هر کس از آن روی برگرداند غرق گشت. حدیث سفینه نوح بنابر نقل ابوذر غفاری از پیامبر(ص)، این چنین است: إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ (ترجمه: مَثَل اهل بیت من در میان شما کشتی نوح است، هر کس به این کشتی داخل شود نجات می‌یابد، و هر کس جا بماند، غرق می‌شود.) [شیخ طوسی، الأمالی، 1414ق، ص633؛ دیلمی، ارشادالقلوب، 1412ق، ج2، ص306؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، 1378ق، ج2، ص27؛ شیخ صدوق، الأمالی، 1362ش، ص269، حدیث 18؛ طبرسی، الاحتجاج، 1403ق، ج1، ص273.] این حدیث بارها در غزلیات لسان الغیب شیراز بدان اشاره شده است و نیز خود کشتیبان که اشاره به وجود مقدس امام زمان علیه اسلام است. در مجموع کلمات و تعبیرات کشتی، کشتی ارباب هنر ، کشتی می و کشتی نوح همگی اشارات لطیفی به ارادت حافظ شیراز از اهل بیت عصمت و طهارت اهل راز علیهم السلام است.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

امام خمینی (ره) :
" از آقای شاه آبادی پرسیدم مطالبی که شما می گویید در کتاب نیست، از کجا می آورید ؟
گفتند: گفته می شود ..." صراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند.....
صراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی‌گیرد
آسمانی، ص24

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

آری چنین به نظر می رسد که در این بیت مذکور معنی اصلی این ضرب المثل آن است که ماهی از سمت سر خود رشد می کند و بزرگ می شود ( گُنده می شود ) و بعد دُم آن به تبعیت از سر به رشد و حرکت خود ادامه می دهد. و جناب مولانا این ضرب المثل را بدانجهت زده است که حکما معتقدند که نفس اول به تبعیت از عقل اول جنبه فاعلیت داشته و نقش محرّک و هدایت کنندگی دارد و نفس دوم به تبعیت از عقل دوم جنبه قابلیت داشته و متحرک بوده و به رشد و حرکت و نمو و حیات خود ادامه می دهد. بنابراین نفس اول به مثابه سر ماهی جنیه فاعلیت در حرکت دارد و نفس دوم به مثابه دُم ماهی است که جنبه قابلیت در پذیرش حرکت داشته و بدین ترتیب سر و دُم ماهی (نفس اول و نفس دوم ) به رشد و بالندگی خود می رسند. و ماهی نیز در نظر مولانا وجود انسان کاملی است که از آب حیات در بحر کبریای وجود برخوردار است. هست قرآن حال های انبیا *** ماهیان بحر پاک کبریا. والله اعلم بالصواب ....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

با سلام و احترام؛
قابل توجه تمامی دوستانی که در حقیقت عرفانی بودن این غزل و اشارات والای آن به اهل بیت علیهم السلام داشتن و تلمیحات آن به شهیدان کربلا و سید الشهدا ابا عبدالله الحسین و برادر برومندش ابوالفضل العباس تردید دارند به کلید واژه ها و ترکیبات موجود در این غزل حماسی جناب خواجه شیراز آن حافظ اهل راز یک نیم نگاهی بیندازند؛ که آنها عبارتنداز: شاه، شمشاد قد، خسرو، شیرین دهن، مژگان ، قلب، صف شکن، مست، درویش، بنده، سیم تن، ذره، مهر، خلوتگه، خورشید، چرخ زنان، تکیه زدن، قدح، زهره جبین، پیر، پیمانه کش، پرهیز، صحبت، پیمان شکن، دامن دوست، دشمن، مرد یزدان، اهرمنان، صبا، چمن لاله، سحر، شهیدان، خونین کفن، محرم راز، می لعل، شیرین دهنان.
دقت در این عبارات ادیبانه و عاشقانه حماسی(تراژدی) آشکار می سازد که تمام آن برآمده از منابع و متون اصیل عرفانی و روایی اهل بیت عصمت و طهارت می باشد. و پختگی ادبیات و بلاغت کمال آن حکایت از عشق حقیقی به عاشقان الهی و اولیای خداست. فاعتبروا یا اولی لابصار.....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

مُغان جمع مُغ و آنان کسانی اند که برای عبادت پیروان خود همواره آتش معبد را روشن نگاه می دارند و پیر مغان در اینجا کنایه از امام حسین علیه السلام است که آتش عشق محبت الهی را همواره در معبد دل مومنان روشن نگاه می دارد. آنچنانکه در روایتی از رسول خدا آمده است که یاد حسین علیه السلام آتشی در سبنه ها برپا می کند که هیچ چیزی نمی تواند آن را خاموش نماید. قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله:
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
برای شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایی در دلهای مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.
(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
مُغان جمع مُغ و آنان کسانی اند که برای عبادت پیروان خود همواره آتش معبد را روشن نگاه می دارند و پیر مغان در اینجا کنایه از امام حسین علیه السلام است که آتش عشق محبت الهی را همواره در معبد دل مومنان روشن نگاه می دارد. آنچنانکه در روایتی از رسول خدا آمده است که یاد حسین علیه السلام آتشی در سبنه ها برپا می کند که هیچ چیزی نمی تواند آن را خاموش نماید. قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله:
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
برای شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایی در دلهای مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.
(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
بنابراین در ادبیات عرفانی و اشعار خواجه شیراز لسان الغیب پیر مغان اشاره و تلمیحی به وجود مقدس امام حسین علیهم السلام می باشد که مستانه راه صحرا را پیش گرفت و آتش جاویدان را در دل های همگان بر افروخت و این هنر اعجاز آمیز حافظ شیرین سخن است که چنین رندانه در فضای فکری همه عاشقان نقش آفرینی می نماید. درود بر روان پاک این مرد الهی که هنرمندانه ترین عشق ورزی را به مومنان عاشق حق و حقیقت می آموزد. والحمد لله رب العالمین علی کل حال.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

با سلام بر خانم مهناز س:
بی گمان کلک خیال انگیز همان عقل است که منبع و منشأ قوه خیال انسانی است و از این جهت هم نسبتی با قلم حق تعالی دارد که جهان هستی را که خود مظهر تجلی و عالم خیال الهی است جلوه کرده و صورت گری می کند و و لذا در عرفان اسلامی گفته شده که عالم سراسر خیال اندر خیال است و هر لحظه از تجلیات حق بهره مند است و یک آن پایدار نیست و برای همین است که هر لحظه عالم نو می شود. و تعبیر گل و گلاب در اشعار عرفانی اشاره به همین تغییرات آن به آن است که در هستی جریان دارد و اشیا از مرتبه ای به مرتبه دیگر در حرکت و به قول فلاسفه در صیرورت می باشند. درود بر روان پاک خواجه که مهمترین نکته عرفانی را در این غزل اشاره نمودند. والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

با سلام و احترام بر تمامی دوستانی که در باره این غزل خواجه شیراز لسان الغیب اظهار نظر فرموده اند؛ این جانب نیز خواستم در ادامه مطالب دوستمان حاجی سیسی بگویم که این غزل همچون بیشتر غزلیات برجای مانده از حضرت ایشان صبغه ای عرفانی داشته و با تفکری معنوی و باطنی شیعی سروده شده است. آری «کلک خیال انگیز» کنایه از قلم الهی است که کارش خلق و آفریش صورت های موجودات است و نیز عقل آدمی که همین نقش را در معلومات نفس انسان ایفا می نماید. و البته این قلم اعلای حق «در دایره قسمت» (در قوس نزول و قوس صعود)دو نقش دارد؛ یکی نقش ظاهر که صورت های بیرونی اشیا هستند که در قوس نزول پدید می آیند و دیگر نقش باطن که آن خلق باطن اشیا است که در قوس صعود به طور کمالی برمی گردند، صورت های درونی و باطنی و معنایی همه چیز را می آفریند. و در این میان مقام رسالت نبی اکرم همان نقش ظاهری قلم الهی است که حضرتش در قوس نزول صاحب «جام می» یعنی قرآن است که همه مردم دنیا آن را تلاوت نموده و با گوش جانشان آن را می نوشند و البته این «کلک خیال انگیز» یک تصویر باطنی نیز در قوس صعود دارد که آن همین مقام ولایت الهی است که بعد از «گُل» یعنی رسول الله در چهره امامت تجلی می نماید. این تجلی باطنی در زبان اهل معرفت همان «گلاب» است و لذا گلابی که در پس پرده «پرده نشین» است بی شک، وجود مقدس آخرین امام بر حق است که از دست حوادث تلخ بر امت آخرالزمان «خون دل» می خورد و لذا مقام ولایت که باطن مقام رسالت است بسیار سنگین تر و امر الهی در آن مشکل تر می نماید. بنابراین رسول خدا آن «شاهد بازاری» است که همه مردم دنیا او را می شناسند و نامش را همواره در مأذنه ها می شنوند و یادش را به صورت اذکار در نمازها و دعاها می برند. اما آن «پرده نشین» الهی که در پرده غیب مستور است، مردم دنیا او را نمی بینند ولی عطر و بوی ولایت او را در زندگی شان احساس می کنند و مومنان به غیب به وجود با برکتش ایمان دارند. درود بر روان پاک خواجه شیراز که به حق لسان غیب است و در بیشتر غزلیاتش هنر عشق ورزیدن با معشوقان حقیقی (اولیای الهی) را به همگان یاد آوری کرده و می آموزاند. والحمد لله رب العالمین علی کل حال.

 

۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode