گنجور

حاشیه‌گذاری‌های زیبا روز

زیبا روز 🌐

66 سال دارم و ساکن آلمان .در ایران دبیر ادبیات و روانشناسی بوده ام .در آلمان شغل آزاد دارم.شاعر ومولانا شناس هستم . اشعارم ومقالاتم با نام دیدار مثنوی در سایت های اینترنت موجود است. مقالات مرا در باره عرفان در وبلاگ «دیدار معنوی مثنوی» و اشعارم را در وبلاگ «ذوق مستی» می توانید ببینید. یا حق 


زیبا روز در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۹:

با سلام
بنا به گزارش جناب خرمشاهی در خافظ شناسی این رباعی به شاعری نا آشنا به نام فاضل نونی تعلق دارد

 

زیبا روز در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

در مقام تفسیر چه می توان گفت وقتی
می بینیم اغلب غزلیات شمس چون قطرات جیوه جلوه می کند .تا بخواهی دست برده لمس کنی و برداری هیچ در دستت نیست ؛ پس همچنان دست بر هم گذار و تماشایشان کن و لذت ببر تا برسد آن لحظه ی نادری که در مراقبه ای معنی بر تو کشف گردد .
باری ... در تفسیر غزل می بایست به معانی متفاوت مستی توجه کرد . یک معنی مستی همین حالت خوشی ست
که پس از باده نوشی در ادراک انسان
رسوخ می کند . معنای دیگر مستی بی خبری حاصل از آن است
چنان که مولانا جایی در مثنوی برای بیان بی خبری آدمی از فضاهای متفاوت عالم
هستی سخن می گوید و این که چگونه
در هر مرحله ای باشیم از مراحل دیگر آن دگردیسی که ما را فی المثل از کرم به پروانه تبدیل کرده است بی خبریم :
آنچنان کز نیست در هست آمدی
هین بگو چون آمدی ؟ مست آمدی
راه های آمدن یادت نماند
لیک رمزی بر تو بر خواهیم خواند ...
بنابر این در غزل بالا نیز مولانا می فرماید همه آدمیان و از آن فراتر اجزاء هستی ؛ ذره ذره تحت فرمان حق اند و از خود و دیگران بی خبر . نیکان و بدان که چون فرعون و موسی لازم و ملزوم یکدیگرند مست و بی خبر در کاروان هستی می آیند و می روند .

 

زیبا روز در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۸:

بس کن و راز مرا بر سر انگشت مپیچ
که من از پنجۀ پیچ تو بسی پیچیدم
می فرماید این همه مرا و وجودم را بر سر انگشتان خودت تاب مده .مرا اینقدر از این حالت به آن حالت مپیچان و بازیم مده .زیرا که من تا اکنون هم از پیچ پنجه های تو بسی گونه گون گشتم . پنجه پیج ، اضافۀ مقلوب است .

 

زیبا روز در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴:

تصحیح بفرمایید :
همه کبرها برون شد همه کبریا در آمد .
یعنی بنا بر حدیث قدسی
( قال الله عز وجل : الکبریاء ردائی ، والعظمة إزاری ، فمن نازعنی واحداً منهما قذفته فی النار ) ، وروی بألفاظ مختلفة منها
که خداوند می فرماید:"کبریا صفتی ست که پوشش من است و عظمت ازار من هرکه در این صفات با من منازعه ورزد در آتش اندازم ... "بنابراین عارف باید هودبینی را از سر به در کند تا خدا روکند

 

زیبا روز در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

از جمادی مردم و نامی شدم ...
این تفسیر را پیش از نویسنده این سطور جایی نیاورده اند ..منظور از من کیست ؟ که می فرماید از جمادی مردم و نامی شدم؟
انسان نیست .حیوان وجماد نیست .اصل انسان یعنی روح است .
این نفس کل است که در خاک و باد و آب وجماد و حیوان و انسان تکامل می یابد و با تکامل داروینی فرق دارد

 

زیبا روز در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۱:

نظاره جمال خدا جز خدا نکرد ... نیکلسون با توجه به معنای این مصراه است که در مثنوی بیت معروف
قافیه اندیشم و الدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
را تفسیر کرده و نوشته است منظور از دلدار چالبی ست

 

زیبا روز در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیه‌السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:

می فرماید زیرکی و هسیاری ناشی از عقل جزیی انسانی را که از علوم مختلف فرا گرفته است
دور بینداز و حیرانی ناشی از ملاقات خداوند را بجایش برگزین .
مراحل شناخت جهان از شک تا یقین توسط مولانا این هاست
وهم /شک / ظن / یقین ...نظر . در مرحله ظن آدم چیزی را پنجاه پنجاه می داند .هم می داند و هم نمی داند . در مرحله
یقین به تمامی می داند ولی باز هم با عقل انسانی و زیرکی .در مرحله نظر با بصیرت درونی و الهام خداوندی .
نظر همان آخرین مرحله یقین است .یعنی حق الیقین .
اساس مکتب مولانا بر حیرت عارفانه است که ناشی از عشق است و نه حیرت معمول مردم که ناشی از سرگشتگی ست
حق یارتان باد .

 

زیبا روز در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۰:

توجه داشته باشیم که در سبک گویش خراسانی کهن
گاهی یای نکره هم به صفت و هم به موصوف اضافه می شد .بنابراین روی عجبی را نباید به معنی ای خجب گرفت بلکه می گوید در جمع ما حلقه ربایی عجیب وجود دارد .
توضیح آن که در زمان های کهن رسم بوده که برای اعطای چیزی گرانبها میان خواهندگانش مسابقه بر قرار می کرده اند تا آن گران بها نصیب شایسته ترین شود . مثلا حلقه ای را در هوا رها کرده تا تیر اندازان با کمان و تیر بربایندش .قمری چون طوقی به گرده دارد گویی حلقۀ الهی را به گردن کرده است

 

زیبا روز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - تسلیم کردن مرد خود را به آنچ التماس زن بود از طلب معیشت و آن اعتراضِ زن را اشارات حق دانستن. به نزد عقلِ هر داننده ای هست، که با گردنده گرداننده ای هست:

کافر پیر از پشیمان می شود ... با توجه به مفاد ابیات بعدی منظور مولانا فرعون است . می دانیم فرعون در قرآن از اهل جهنم است اما در عرفان می گویند چون پیش از مرگ تن در همان لخظه استغفار نمود بخشیده شد

 

زیبا روز در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:

مولانا این آموزه را از شمس فرا گرفته است که برای پرواز جان عاشق به جانب حق ، شوری لازم است .این شور در زبان شعری او اغلب ، هوس نام دارد و در زبان حضرت شمس، "هوا" . چنین هوا و هوسی البته معنای مثبتی دارد و با معنای معمول آن در اذهان مردم ــ که هوای نفس را می گویند ــ
فرق دارد .از همین روست که شمس تاکید می کند:
"هوا قاطع شهوت است " توضیح روشن تر آن را در
سایت "دیدار مثنوی" آورده ام .

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode