گنجور

حاشیه‌گذاری‌های هادی رنجبران

هادی رنجبران


هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۱:

6. در این بیت به اشتراک حروف واژه¬های «خمار» و «خمر» و جناس موجود بین آنها توجه داشته و تنها «الف» را متفاوت و مانع یکی شدن این حروف دانسته است. با توجّه به دیدگاه عرفانی مولانا، می¬توان «الف» را نماد دانست برای آنچه که بین انسان و خدا فاصله می¬اندازد و انسان و خدا را از هم جدا می¬سازد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۲:

+ در این غزل، گوینده در کارکرد نفی به جای اینکه برای بیان منظور خویش جملة اخباری منفی به کار ببرد، از جملة پرسشی در معنی نفی استفاده کرده است. در پاسخ برخی از این جملات می¬توان گفت: «هیچ» یا «نیست». کارکرد ثانوی نفی را می¬توان با جنبة عرفانی غزل¬های مولانا مرتبط دانست. به نظر می¬رسد این مسأله تحت تاثیر فنا و نیستی است که بر اندیشة او سایه افکنده است و در زبان او نیز به این شکل نمود یافته است.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۳:

+ در این غزل، اصواتی از میادین رزم شنیده می¬شود که شور و شیدایی عرفان مولانا را تکمیل و حماسة عرفانی خاص او را رقم می¬زند؛ برآمدن صدای طبل، تیزیّ تیغ و غرّیدن شیر با کلمات مشدّدی همچون غرّان، نرّان و برّان همراه است و کرّ و فرّ میدان جنگ را القاء می¬کند. اگر بپذیریم که حماسه چیزی جز تصاویر هیجان¬ها و نقشِ آلامِ قومی و ملّی نیست، باید دیوان شمس را که نماد طوفانِ آرزوها و گردبادِ رنج¬هایِ بشری است «حماسة غنایی» نامید. اگر در حماسة پهلوانی، غرورِ قهرمانان دفاع از سرزمین قومی را جار می¬زنند، در این غزل¬ها استقلال و هویّت آدمی همان فریاد را برمی¬آورد تا زنجیر اسارت خاکی را پاره کند. در حماسة پهلوانی کمان و تیر و گُرز و نیزه، ملاط ساختاری افسانه¬اند و در غزل حماسی، موسیقی و جذبه و سماع، در آن¬جا عاشقان، کمند بر کنگرة باروی معشوق می¬افکنند تا بر بام روند و در اینجا دلباختگان از نور و خیال گیسو می¬بافند تا بر مهتابی آسمان گام نهند.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۵:

+ در این غزل، نه گل خندان مورد نظر است نه نار دهان گشاده و نه آفتاب تابان، نه سایه و نه دیگر مسایل که در بافت کلّی شعر آمده، بلکه تمام غزل تمثیلی است از تجلیّات نور حقیقت در جهان بیرون و درون.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۷:

6. وُثاق: اتاق، حجره و سرا. شکرلب: لب شیرین مانند شکر، آنکه لبی زیبا دارد، معشوق با لب بی نهایت زیبا و دلکش. چه: چرا، برای چه، به چه سبب. جامه کَن: دزدی که لباس از تن مردم بکند، دزد لباس. آنکه قبایی بر تن ندارد، دیگر از جامه کن نمی¬گریزد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

رخ فرسوده زردم: استفاده از رنگ زرد در غزل مولانا، بیشتر برای توصیف چهرة عاشق و تمثّل رنج و اندوه او در بافت معانی عارفانه است. «صفرا»، «زرد» و «زعفران» متناسب هستند و هر سه بر مفاهیم عاشقانه مرتبط با رنگ زرد تکیه دارند. مولانا زرد چهره بود و به قول افلاکی در مناقب¬العارفین آمده است مولانا به این پرسش که رنگ سگ اصحاب کهف چگونه بود، این گونه پاسخ داد: «زرد بود؛ زیرا که عاشق بود و همیشه رنگ عاشقان زرد باشد؛ چنان که رنگ من.»

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

جان و جهان: بر روی هم یعنی همه چیز، مادّه و معنی. جانِ جهان، کنایه از معشوق و محبوب است و بیشتر به¬صورت جان و جهان شهرت دارد به اعتبار اینکه معشوق تمامی آرزوهای هر کس است هم جان (= نَفَس و زندگی) اوست و هم بیرون از وجود او.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۰۳ در پاسخ به میثم حسن دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

ازین دست اظهار نظرهای سبک. هر کسی هر فکر و خیلی میتونه بکنه

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۱:

گشت فنا از وجود: از وجود جسمانی رهایی یافت. بادة گویا: شراب از آن رو که فصاحت آرد و خورنده را در سخن کشد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۱:

مولانا، خود را به «سایه» و خدا را به «سایه‌بان» مانند کرده است. به نظر می‌رسد که منظورش از «سایه‌بان» همان «صاحبِ سایه» است. رابطۀ انسان و خدا، مانند رابطۀ «سایه و سایه‌بان» است؛ همان‌گونه که سایه از خود حرکتی ندارد و همۀ حرکات او تابع حرکات سایه‌بان است، عاشقِ حق نیز از خود هیچ‌گونه جنبش و حرکتی ندارد؛ او با ارادۀ خدا حرکت می‌کند و می‌ایستد و به رکوع و سجده می‌رود. از چنین کسی نباید انتظار داشت که ارکان و واجباتِ نماز را به درستی به جا بیاورد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۴:

شبت خوش: کلمة دعا که در شب گویند خصوصاً در هنگام وداع. قدما این عبارت را به هنگام بیان تفاوت راه و رسم خویش با دیگری بر زبان می¬آورده¬اند. و این خداحافظی به معنی جدایی راه و رسم و روش است.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۸:

+ در این غزل، مولانا خویشتن و جمال خویش را مخاطب قرار داده و از او می¬خواهد که جمال خویش را به او بنمایاند. این طرز بیان می¬تواند دلالتگر این باشد که در نگاه مولانا خویشتن آدمی از هر چیز دیگری واقعی¬تر است؛ ضمن اینکه جان با حق در وحدت است و یکی بیش نیستند. مولانا در قافیه و ردیف این غزل از بسیاری اسماء صفت ساخته و آنها را به¬صورت صفت تفضیلی درآورده است، مانند «من» و «من¬تر»، «گلشن» و «گلشن¬تر»، ... «روشن» و «روشن¬تر».

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۵:

در همه ابیات "ای ساقی" درست است

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۰ در پاسخ به تهمینه دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۵:

مهدویت؟!؟!

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۴۵ در پاسخ به حسین دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۵:

5. پلاس و کم: شوخی و کم¬فروشی یا کم¬التفاتی. پلاس: مکر و حیله. گویند مفلسی مقروض چون ازعهدة ادای همة دیون برآمدن نمی¬توانست، به اشارت یکی از وام¬-خواهان اظهار جنون را در جواب مطالبت هر طلبکاری کلمة پلاس می¬گفت به این شرط که چون دائنان بر دیوانگی او یقین کرده پراکنده شوند، وام او را بگزارد. مرد چنین کرد و وام¬خواهان او را دیوانه پنداشته کم کم از مطالبت دیون خویش دست بازداشتند. چون وام¬خواه نخستین به پیمان رفته به تقاضای دین خویش آمد، مفلس درجواب او نیز این کلمه بگفت و او متحیّر مانده گفت با همه پلاس با من هم پلاس؟

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۲:

غزل که شرح احوال عاطفی و درونی شاعر است، گاه در زبان مولانا به شکل داستان - غزل در می¬آید. جالب¬تر این است که در جایی داستان و غزل را آن چنان جذّاب و هنرمندانه درهم می¬آمیزد که خواننده فراموش می¬کند آیا شاعر غزل می¬گوید یا داستان نقل می¬کند و مثنوی می¬سراید. نمونه¬ای از این ساختار شکنی را در این غزل مشاهده می¬کنیم. محقّقان معاصر بر این مفهوم بسیار تأکید کرده¬اند که در تجربه¬های عارفانه، عارف به اعتبار حقیقت خود، حق است. در زبان و بیان مولانا در غزلیات شمس نیز شاهد چنین وحدتی در موضوع دیدار، بین خویش و خدا هستیم. این مسأله را به ویژه مفهوم حضور خداوند در خانة دل آدمی بیشتر تقویت می¬کند.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۴:

مولانا در این غزل، بخش از جهان¬بینی و نگرش عرفانی خود را که در جاهای دیگر به طور مستقیم و صریح بیان کرده است، از طریق ساختار غزل و با زبان رمز و اشاره بیان می¬کند. نخستین پرسشی که در خصوص این غزل به ذهن خطور می¬کند، این است که مخاطب درونی شعر کیست و گویندة شعر با چه کسی سخن می¬گوید؟ ویژگی های این مخاطب به نحوی که در غزل منعکس شده، این است که: - کژ و راست می¬رود. - دوش چیزی خورده که باعث مستی او شده است. - خانه به خانه و کو به کو می¬رود. - فرد قلاّشی است که احتمالا بدون هیچ مانع و رداعی می¬تواند بوسه از معشوق یا کسی دیگر برباید یا زلف او را بگشاید. - گوینده در طلب خیال اوست و خیال او با گوینده سخن می¬گوید - شرابی که وی خورده، شراب است که ممکن است گوینده ظرفیت خوردن آن را نداشته باشد. و اما مهمترین ویژگی او این است که - در غزل نامی از او به میان نمی¬آید. در این گونه غزلیات با مخاطبی مواجهیم که فاقد تعیّن مادّی است. در این¬جا برای سهولت بحث از وی تحت عنوان «معشوق» یاد می¬کنیم. این معشوق که در یک تحلیل نهایی همان معشوق ازلی است، فاقد تعیّن مادّی است و، امّا قادر است در همة مظاهر مادّی متجلّی شود یا به بیان دیگر هر کدام از مظاهر مادّی به نوعی جلوة اسماء و صفات او هستند.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۴۹ در پاسخ به اصغر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۲:

حضرت معشوق

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

98درصد نوشت ها هیچ ربطی به غزل مولانا نداشت ... و سخنان چندش آوری بود که در این 43 سال مدام میشنویم. "چاک جهل و حمق نپذیرد رفو"

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۴ در پاسخ به مبینا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

خودت در خواب غفلت بودی ... تقصیر دیگران که نیست.

 

۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode