گنجور

حاشیه‌گذاری‌های برگ بی برگی

برگ بی برگی


برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۲:

گنج بلا نهایتی ، سکه کجاست گنج را ؟
صورت سکه گر کنی آن پی کار میکنی
تو نهایت بلا هستی در این گنج که می نمایی و هیچ سکه ای در این گنج وجود ندارد
اگر تو من های ما را بصورت سکه ارزشمند مینمایی این به منظور نیت اصلی
خودت میباشد که ما را از پرواز باز داری .
با سپاس از سایت منور گنجور

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۲:

در اینجا روی سخن مولانا با من ذهنی یا شیطان یا هرچه که آن را بنامیم است
که برای هزاران سال در درون ما جا خوش کرده اما والا مقامانی چون مولانا
آن را مهار نموده ولی با این همه هشیارانه مراقب من ذهنی خود هست و
میفرماید؛ چشم خود را بسته ای و وانمود می کنی که خواب هستی اما
بخدا قسم این از دغل بازی توست و خواب نیستی بلکه با چشم باز مترصد
فرصت هستی. / تو وانمود میکنی که خوابی تا حریف خود را خام کنی و
پس از آنکه حریف بخواب رفت زر یا دارایی اش ( دارایی معنوی که با خرد
و تقوی بدست آورده) را از وی بدزدی . تو رشته هایی ظریف را
بصورت دام همیشگی بزای انسان که مرغ هست و باید پرواز کند تهیه
کرده ا ی تا انسان را در بند کرده و نگذاری پرواز کرده و به اصل خدایی
خویشتن وصل شود و این بند را گاهی نرم میکنی که بمحض اینکه انسان
خود را رها میبیند دوباره آن را با رشته ای دیگر محکم در بند میکنی و
مانع پرواز انسان میشوی . هر کدام از این رشته و بندها یکی از تعلقات
ما به دنیاست رشته ای مال و منال من، رشته ای پست و مقام من،
نژاد برتر من ، باور و اعتقاد من ،رشته ای جاه و مقام، رشته ای علم و دانش
، رشته ای پز فرزندان و رشته های بسیار زیاد دیگر که هر کدام از آنها
به تنهایی قادر خواهد بود انسان را از پرواز باز دارد . .....
جان و دل فقیر را ، خسته دل اسیر را
از صدقات حسن خود گنج نیاز میکنی
فقیر در اینجا کسی است که به دنیای مادی فقیر و حریصه و هر چه داشته
باشه چشم دلش سیر نخواهد شد و حتی خسته دلانی که خود را متعلق به
این جهان مادی نمیدونن در امان نیستند زیرا این من ذهنی از راه دیگری
وارد شده و رشته دیگری برای او در نظر گرفته است مثل تفاخر و دلبسته
شدن به القاب و عناوین مثل دکتر ، پروفسور ، شیخ و عارف ، استاد و
آیت الله و علامه ، همگی در معرض این خطر قرار دارند / و تو از
( به کنایه ) بخشش خوبی خود همه آنان را معدنی از نیاز و احتیاج قرار
میدهی آنکه اهل دنیا و مادیات است را با مادیات و آنکه اهل دنیا نیست را به
نحوی دیگر در بند میکنی و مانع پرواز شون میشوی.
پرده چرخ می دری جلوه ملک می کنی
تاج شهان همی بری ملک ایاز می کنی
از زندگی پرده دری میکنی و در زمین با زیبا نمایی به چشم خلق جلوه میکنی
و تاج سروری شاهان را برده و پادشاهان را در سطح غلام آنها پایین می آوری
( ایاز غلام سلطان محمود ) . وقتی پادشاهان که برگزیدگان میباشند و به
درجات بالا رسیدند در امان نیستند پس انسانهای ضعیف النفسی چون آین حقیر
تکلیفشان مشخص است و اینجاست که باید هر روز راهنمایی های بزرگانی
چون مولانا را آویزه گوش خود قرار دهیم و از حضرت دوست طلب استمداد کنیم .
موفق باشید و در پناه حق

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۲:

خانم شهلا ، با پوزش از شما خواهر گرامی
کلماتی که مفهوم چندگانه ای را میرساند با توجه به مصرع قبل و یا بعد واضحتر
معنی مورد نظر شاعر را میرسانند و در اینجا صیاد برای بدام انداختن صید
بند های کوچکی را که در اختیار داره گاهی محکم و گاهی نرمتر میکند
تا به مقصود خود برسد غالبا برای مرغان چنین دام هایی تدارک میبیند .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳:

با سپاس از همایون عزیز که به زیبایی هرچه تمامتر تصویر این دیدار بزرگ را
هرچه روشنتر و شفاف تر به ما نمایاندی .قابل توجه اساتیدی که اظهار میدارند
تصویر روشنی از دیدار مولانا و شمس در دست نیست .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

شهرام عزیز
اگر حاشیه هایی که در همین سایت برای غزل زیبا، عرفانی و کاربردی 1393مولانا
توسط اساتید نگاشته شده است را مطالعه بفرمایید ابهامی در معانی و تفسیر
این غزل زیبا برای شما بجای نخواهد ماند. اساتیدی که عمری را در آموختن و آموزش
صرف و نحو و ادبیات طی نمودند و پس از دهه ها به این نتیجه رسیدند که عمر خود
را تباه کرده اند ولی البته همچنان به تاختن به کسانی که صرف و نحو نمیدانند می تازند
و آنان را بقول مولانا خر می خوانند .
ای که خلقان را تو خر میخوانده ای / این زمان چون خر بر این یخ مانده ای
البته که احترام اساتیدی که در ادبیات قدیم و جدید کنکاش میکنند تا این امانات ارزشمند
را به آیندگان بسپارند بر هر انسان بدون غرض و مرضی واجب بوده و خواهد بود
لیکن این جهد و کوشش بدون اینکه این آثار و بخصوص آموزه های مولانا بر ایشان اثری
داشته باشد برای ارتقاء نگرش آنان به جهان ، هیچ سودی و منفعتی بجز القاب و عناوین
برای آنان به ارمغان نخواهد آورد و لپ کلام و نکته مولانا در این غزل نیز همین است .
پس از آنکه کشتی گرفتار طوفان شد مرد کشتی بان از آن مدعی ادب و علم صرف و نحو
پرسید که آیا شنا کردن میدانی و او پاسخ داد خیر و کشتی بان بدرستی اشاره می کند که
همه عمرت بر فناست زیرا که کشتی در این گرداب غرق خواهد شد.
محو می باید نه نحو اینجا بدان / گر تو محوی بی خطر در آب ران
و در اینجا نکته اصلی است که در این جهان برای گذر از گرداب ها باید از خو محو گردید
و الزاما به دانش و علم نیازی نیست و محو بودن انسان نیز از دیدگاه مولانا واگذاشتن
منیت ها و من های متوهم ذهن (این باغ من آن خان من این آن من آن آن من )
و زدودن خشم ، کینه ، حسد ، حرص و سایر فامیل های وابسته می باشد و تنها
اگر از این صورت ها محو شویم آب که همان زندگی است بر ما جریان خواهد یافت
و به اصل خدایی خویشتن وصل خواهیم شد زیرا که ما از جنس زندگی یا همان خدا هستیم
آب دریا مرده را بر سر نهد / ور بود زنده ز دریا کی رهد
شخصی که آب ( زندگی ) بر وی جریان نداشت و مرده گشت دریا او را روی آب آورده
راکد می ماند .ولی اگر با بکار بردن اصول و تمرین و ممارست فراوان شنا کردن آموخت
دریا (زندگی) او را در بر خواهد گرفت و زندگی ( خدا ) هرگز او را رها نخواهد کرد .
چون بمردی تو ز اوصاف بشر / بحر اسرارت نهد بر فرق سر
و اگر ما از اوصافی که با من های ذهنی برای خود ساختیم ( عناوین و القاب ما ، علم ما،
مال و منال ما ، پست و مقام ما ، نژاد برتر ما ، باور و اعتقاد برتر ما و ...... ) رها شویم
بحر اسرار که همان زندگی و خرد این جهان میباشد ما را بر بلندای خود یعنی بالاترین
مراتب قرار خواهد داد . امید که همه ما انسانها با تفکر و تامل در اندیشه های ناب حضرتش و بکار گیری آنها راه رستگاری هر دو جهان را بیابند .
موفق باشید

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، سه‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:

در این ابیات زیبا و روحانی مولانا ارتباط دو جانبه معنوی خود را با حضرت حق از طرفی و چند جانبه با شمس تبریزی و انسانهای سرگردانی که در جستجوی حقیقت هستند را به زیبایی به تصویر کشیده و در این وادی خود را در پریشانی و سرگشتگی می بیند چرا که در حالی که همدم مرغان ( انسان هایی که خیال پرواز دارند )است و وظیفه خود میداند این پری خوها را به اصل خدایی شان برساند و آنها که پری خوتر و مشتاق ترند را زودتر اسیر حضرتش کند و از اینکه رسالتش را به انجام برساند در عین هشیاری مدهوش واز خود بی خود میشود.
زین واقعه مدهوشم بی هوشم و با هوشم
هم ناطق و خاموشم ، هم لوح خموشانم
در عین اینکه ناطق است و رسالتش دعوت به هشیاری و خرد و بازگشت انسان به اصل خدایی
خود در برابر حضرت حق خاموش ، چرا که در سکوت انسان به حضرتش نزدیکتر خواهد شد
و هم لوح خموشان باید شود که مراد شمس تبریزی است که خاموش است و مولانا همچون صفح ای که اندیشه های شمس بر آن نقش می بندد و او از آن تاثیر می گیرد .
و سپس اوج پریشانی خود را چنین توصیف میکند :
زان رنگ چه بی رنگم ، زان طره چو آونگم/زان شمع چو پروانه ، با رب چه پریشانم
و البته که در برابر رنگ زیبای هستی و ذات وجود حق تعالی انسان رنگی برای ارائه ندارد و همه رنگ وزیبایی از آن اوست و از طرفی مولانا آونگ طره اش میباشد که کنایه از رابط بودنش بین انسانها ی جویای حقیقت و حق تعالی است و پیام هایی که بصورت نظم از طرف پروردگار بر ذهنش نقش می بندد را بر زبان جاری کند و از سویی دیگر همچون پروانه ای ست گرد شمع وجود شمس که اورا نیز جلوه ای مجسم از ذات پروردگار میداند.
و در ادامه گفتگویی بسیار پر شور که میفرماید ؛
یا عاشق شیدا شو ، یا از بر ما وا شو / در پرده میا با خود ، تا پرده نگر دانم
که تا خود و من های خود را وا نگذاریم هرگز به حضور نخواهیم رسید و این پیام را بارها و
بارها به نظم از زبان مولانا میشنویم و همین کاربردی بودن آثار مولانا ست که او را از همه عارفان و سالکان طریقت متمایز میکند .خوش به حال آنهایی که از مکتبش آموختند و بکار برده و به سعادت رسیدند.

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:

زین چه شش گوشه گر نبود برون
چون برآرد یوسفی را از درون ؟
مراد از شش گوشه به گمانم همان شش جهت معروف میباشد ( لامکان)که عارف بایستی ابتدا خود از آن چاه بیرون آمده و به زبان دیگر فارغ از دنیا باشد تا بتواند یوسف ها را از چاه تاریکی و جهل بیرون آورده و به سروری و مهتری مصر (هر دو جهان) برساند .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:

آفتابی در یکی ذره نهان
ناگهان آن ذره بگشاید دهان
ذره ذره گردد افلاک و زمین
پیش آن خورشید چون جست از کمین
تنها همین دو بیت که با نظریه های معاصر پیدایش جهان همخوانی دارند ، در باور به جاری شدن برخی از سروده های این عارف برگزیده ، از عالمی دیگر شکی باقی نمی گذارد بویژه که در یکی دو بیت مانده به آن ، حضرت مولانا در جستجوی مثالی مناسب برای تفهیم مفهوم مورد نظر بما بی تابی میکند .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:

با تشکر از سایت منور گنجور در یک بیت به پایان مصرع دوم :
صورتی رانم لقب چون دین کنم ( رانم بصورت پیوسته )
و بیت آخر : نیست صورت ، چشم را نیکو بمال

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

با سلام به سروش عزیز
شمس تبریزی هیچ گونه آثاری اعم از نثر و یا نظم از خود بجای نگذاشته و تمامی این غزلیات در دیوان مختلف آثار حضرت مولانا میباشد و تنها آثاری که به شمس نسب داده شده است برگرفته از سخنرانی های وی میباشد که توسط تند نویسان آن زمان صورت گرفته و بصورت نثر و در نهایت فصاحت میباشد .و این حکمتی است عجیب و جالب که استاد تمامی مبحث انتقال مفاهیم و معانی را به عهده شاگرد گذاشتند .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

خانم مریم سوال کرده بودند چهار رکن کدام است که ظاهراً دوستان کم لطفی نموده توجهی به سوال این میهمان حضرت مولانا نداشته اند . به نظر این حقیر مراد مولوی عقل ، دل و جان سه رکن هستند که با رکن اصلی که ذات حق تعالی در نهاد انسان میباشد ، چهار رکن انسان را تشکیل میدهند و در جای جای غزلیات مولانا به آن اشاره شده است .
موفق باشید

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۷:

این سر نشان مردن وان سر نشان زادن
درست همانگونه که مسیح علیه السلام میگفت تا انسان دوباره متولد نشود به ملکوتش راه نخواهد یافت .پس باید این من را در خود کشت ، میراند و دوباره زاده شد .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۷ - در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی:

خانم گلنار ، همان بگشاد صحیحه و به معنی باز کردنه و همینطور که HSفرمودند توسط دکتر سروش تفسیر شده و در کل در ارتباط با فلاسفه میباشد که از دیدگاه مولانا وقت خود را تلف میکنند زیرا با باز کردن گره به گره دیگری برخورد میکنند و در انتها نیز درصورتیکه که گره آخر را باز کنند درون کیسه خالیه و چیزی نصیب فیلسوف نخواهد شد که البته چنین نخواهد شد زیرا که با بازگشائی یکی از رازها و گره ها رازهایی دیگر صف کشیده و منتظر رمزگشایی هستند.

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

آنچه مسلم است خواجه ای در منتهای موفقیت های دنیوی که دنیا به کامش بوده است و با خر یا همون منهای ذهنی و هم هویت شدگی های خود سرخوش زندگی میکند ،
شکست عشقی زمینی پر و بالش را شکسته و از عشق عایشه نالان و گریان شده .
این خواجه با خر خشه ،شد پر شکسته چون پشه
نالان ز عشق عایشه ، کابیض عینی من بکا
و این خواجه با دست وپا که همیشه برای کار های خود به دست و پاهای خود متکی بوده به سزای اینکه دل های زیادی را شکسته امروز از قضا پایش شکسته و اوضاع بر خلاف میل و حرکت وی پیش رفته است . ولی باید این اتفاق و شکست عشقی را از عنایتات خداوند بداند چرا که عشق مجازی و دنیوی راهی است برای رسیدن به عشق حقیقی که عشق به پروردگار میباشد.
همانگونه که جنگجو شمشیری چوبی برای تمرین به پسر خود میدهد تا پس از خبره شدن در جنگاوری به رزم برود این عشق های زمینی تمرین و ممارست است برای عشق حقیقی .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

در بیت دوم مصرع اول بنظر میرسه "آو" اول اضافه است .یک بیت به آخر نیز در مصرع دوم
کژدم اشتباه تایپ شده
باسپاس از گنجور

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

بی پای طواف آریم بی سر به سجود آییم
چون بی سر و پا کرد او این پا و سر ما را
به به .حیف از این ابیات نورانی که از چشم اساتید فن برای نگارش حاشیه و تفسیر پنهان مانده است .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

همایون عزیز و گرامی
این بنده کمترین حقیقتا متوجه نشدم کدام بیت یا مصرع آن نگاهی قشری و کور به رابطه بین انسان و خداوند داره و جنابعالی که در درک صحیحتون از جهان بینی مولانا شکی نیست با چه ادله ای این غزل را به دوران قبل از تحول مولا نسبت میدهید ، آیا به نظر شما انسانی که بارها در دام این عروس هزار داماد دنیای مادی گرفتار آمده و پس از کشمکش های فراوان سرانجام قیامتش فرا رسیده ، به اصل خدایی خویشتن پی برده و کشتی نجات وی از گرداب ها رها شده ، به سرانجام مقصود و حضور میرسد و فقط از زندگی و هشیاری ،خود زندگی و اصل خدایی خود را طلب میکنه و بهشت موعود بدون حضرت دوست را جهنمی بیش نمیدونه بالاترین مرتبه عرفانی نیست که مولانا در بیشتر آثار خود به اون اشاره کرده است؟
اگر به ابیات انتهایی غزل که معمولاً نتیجه گیری های فلسفی و منطقی خود را داره دقت کنیم تشابهی قوی با بسیاری از غزلهای مولانا داره ؛
در این جهان هر انسانی یاری را برای خود اختیار کرده ، یکی دردها ، منیتها و " این باغ من آن خان من این آن من آن آن من "را مرکز خود قرار داده و با اونها هم هویت شده و دیگری با سعی و کوشش از این توهمات ذهنی خود را رهانیده و زندگی و نور را مرکز خود قرارمیده و هدف غایی را وصل به جانان و معشوق خود میدونه .
و حال که اینچنین است آیا بهتر نیست که خود ( اون من ذهنی و متوهم )را در خود قربانی کنیم در راستای نه گفتن به همگی اله هایی که در زندگی مرکز و اصل خود قرار داده آیم و با اونها یکی شدیم .( البته گاهی ممکنه لا اله الا اللهی هم به زبان بیاریم ولی حقیقت اینه که با االه های دنیوی دیگه هم ذات شده آیم ).
همون طور که روزی شخصی در راهی همسفر بایزید بود و از وی سوال کرد که شغلش چیه و اون شخص پاسخ داد خربنده به معنی کسی که خر کرایه میده و البته در لفظ به معنی کسی که بنده خر میباشد و بایزید معنای دوم را مد نظر قرار داده و درحق اون بنده خدا دعا میکنه که خر یا من ذهنی و متوهمش بمیره تا شخص از دردهای ناشی از منیت ها رها و به اصل خدایی خود بازگردد و البته که صرفاً با دعا و دخیل بستن این اتفاق نخواهد افتاد و مولانا بارها در آثار خود مثال قانون مزرعه را یادآوری کرده است که تا سعی تمرین و ممارست در کار نباشه این تحول اتفاق نخواهد افتاد .
با پوزش از اساتید و ادب دوستان گرامی زیرا که فرموده :
گر بگوید زان بلغزد پای تو
ور نگوید هیچ از آن ای وای من

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵:

عقل بند رهروان است ای پسر / بند بشکن ره عیانست ای پسر
عقل بند و دل فریب و جان حجاب / راه از این هر سه نهانست ای پسر
چون ز عقل و جان و دل برخواستی / این یقین هم در گمان است ای پسر
به هر حال با شما دوست گرامی در اینکه بسیاری در تشخیص سره از تاسره دچار اشتباه شده و بیراهه میروند هم عقیده هستم و برداشتم از این غزل زیبای مولانا ( البته که تنها غزل در این مبحث نیست )نیز همین بوده و به همین دلیل گستاخی کرده حاشیه گذاشتم .امید که به بزرگواری خود ببخشید. آموختن از بزرگان و مولانا شناسان معاصر چون استاد کریم زمانی و یا استاد پرویز شهبازی روشنگر راهی است که مولانا صدها قرن پیش از این به منظور نجات ما ترسیم نموده . بدرود

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵:

درود بر شما آقا حمید رضای عزیز
.این بنده کمترین هم از آغاز منظور شما دوست گرامی را گرفتم و پاسخ مولانا به قشریونی که چنین درک سطحی از مذهب دارند در همین ابیات به روشنی داده شده و در طول تاریخ هم کم نبوده اند عالمان سطحی نگر و معتقدان به پوسته باور ها در تمامی ادیان که فجایع غیر قابل تصوری را رقم زدند از ابن ملجم ها با پیشانی های پینه بسته از زیادی سجده و عبادت، تا فتوای راهبی بودایی مبنی بر واجب القتل بودن مسلمانان روهینگیا در قرن بیست ویکم، و البته دو جنگ بزرگ جهانی در مهد تمدن قرن بیستمی توسط باورها و من های ذهنی و متوهم که البته در قرن بیست ویکم همچنان با توسعه سلاح های مخوف هسته ای تهدیدی بمراتب خوفناک تر برای بشریت رقم زده اند . و این عقل که شما فرمودید از دیدگاه مولانا عقل من ذهنی و متوهم میباشد که با وجود تجارب بسیار به هیچ وجه قادر به درس گرفتن از تاریخ نمی باشد عقل من ذهنی و متوهم که نژاد من را برتر، سرزمین من را زیباتر، مذهب و باور من را بهتر، علم و اندیشه من را قویتر از سایرین میداند و به همین دلیل مولانا معتقده باید این من ها ی متوهم را بدور ریخت و همه ما باید این تعصبات کور را که برخی به غلط باور میدانند قربانی کنیم  تا بشر یت به سعادت و شادی و آرامش واقعی برسد و این تنها با پیروی از عقل اصلی که از جنس زندگی و هشیاری است امکان پذیره .
و اما دوست عزیز سخن گفتن بیش از این در باره مولانا و جهان بینی او از عهده عقل ناقص این حقیر بر نمیاد و برای بهره بردن از این دریای معنوی شما را به آثار بزرگانی چون استاد کریم زمانی ارجاع میدهم چرا که حضرتش فرموده

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵:

نبوده اند عالمان سطحی نگر و معتقدان به پوسته باور ها در تمامی ادیان که فجایع غیر قابل تصوری را رقم زدند از ابن ملجم ها با پیشانی های پینه بسته از زیادی سجده و عبادت، تا فتوای راهبی بودایی مبنی بر واجب القتل بودن مسلمانان روهینگیا در قرن بیست ویکم، و البته دو جنگ بزرگ جهانی در مهد تمدن قرن بیستمی توسط باورها و من های ذهنی و متوهم که البته در قرن بیست ویکم همچنان با توسعه سلاح های مخوف هسته ای تهدیدی بمراتب خوفناک تر برای بشریت رقم زده اند . و این عقل که شما فرمودید از دیدگاه مولانا عقل من ذهنی و متوهم میباشد که با وجود تجارب بسیار به هیچ وجه قادر به درس گرفتن از تاریخ نمی باشد عقل من ذهنی و متوهم که نژاد من را برتر، سرزمین من را زیباتر، مذهب و باور من را بهتر، علم و اندیشه من را قویتر از سایرین میداند و به همین دلیل مولانا معتقده باید این من ها ی متوهم را بدور ریخت و همه ما باید این تعصبات کور را که برخی به غلط باور میدانند قربانی کنیم  تا بشر یت به سعادت و شادی و آرامش واقعی برسد و این تنها با پیروی از عقل اصلی که از جنس زندگی و هشیاری است امکان پذیره .
و اما دوست عزیز سخن گفتن بیش از این در باره مولانا و جهان بینی او از عهده عقل ناقص این حقیر بر نمیاد و برای بهره بردن از این دریای معنوی شما را به آثار بزرگانی چون استاد کریم زمانی ارجاع میدهم .

 

۱
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
sunny dark_mode