گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حمیدرضا

حمیدرضا 🌐


حمیدرضا در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶:

بدم گفتی و خرسندم عَفاکَ ...

صورت دیگر مصرع اوّل این بیت حافظ (اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم - جوابِ تلخ می‌زیبد، لبِ لعلِ شکرخا را):

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ » اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، ...

در نسخه‌ها این است: «بدم گفتیَ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی» که نقل از همین بیت سعدی است.

نقل از شرح صوتی دکتر محمدرضا ضیاء بر غزل حافظ

 

حمیدرضا در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

اگر دشنام فرمایی وَگَر نفرین، ...

صورت دیگر مصرع اوّل این بیت در نسخه‌ها این است: «بدم گفتیَ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی» که نقل از سعدی است (بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی-سگم خواندی و خشنودم جزاک الله کرم کردی).

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶ » بدم گفتی و خرسندم عفاک الله ...

نقل از شرح صوتی دکتر محمدرضا ضیاء

 

حمیدرضا در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۰ در پاسخ به امین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

درود، جسارتاً تلقیتان از قاعده‌ای که می‌فرمایید اشتباه است. این قاعده‌ای که می‌فرمایید از نحوهٔ تلفظ طبیعی کلمات استخراج شده و پیش از آن که قاعدهٔ عروضی باشد قاعدهٔ طبیعی تلفظ کلمات است. نون زمانی که پیش از آن هجاهای کشیده (ا-و-ی) بیاید کوتاه خوانده می‌شود و عملاً ایجاد وقفه نمی‌کند مثلاً در عبارت «نان را بده» نون انتهای نان را طوری نمی‌خوانیم که با عبارت «نانه را بده» هموزن دربیاید بلکه آن را طوری ادا می‌کنیم که با «نا را بده» هموزن خوانده می‌شود. در حالی که برای حروف دیگر این وضعیت نیست مثلاً «نام را بده» با «نامه را بده» هموزن است نه «نا را بده».

اینجا حرف پیش از نون کشیده نیست و بلااستثنا همه جا نون در این وضعیت کامل ادا می‌شود. از این جهت جایگزینی طعنه با طعن وزن بیت را تغییر نمی‌دهد و نمی‌تواند بینه‌ای بر برتری ضبط طعنه به طعن باشد.

 

حمیدرضا در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۶ در پاسخ به علی بهنام دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:

بر طبق توضیحات کلیات سعدی به تصحیح و شرح اساتید حسین استادولی و بهاءالدین اسکندری بخشی از این مثل است: «للحروب رجال و للترید رجال» یعنی جنگ (حروب) و بزم (ترید) مردان خاص خود را دارد و هرکسی میدان جنگ نیست.

 

حمیدرضا در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:

بود که صدرنشینان بارگاه قبول ...

بر طبق توضیحات کلیات سعدی به تصحیح و شرح اساتید حسین استادولی و بهاءالدین اسکندری «نعال» که در متن شعر به صورت نِعال بدون تشدید (صفّ نعال)‌ و در شرح با تشدید درج شده به معنی کفش‌کن است. صف نعال صف آخر حاضر در مجلس است که به جانب بیرون اتاق و کفش‌کن بوده و مهمانان دارای مرتبهٔ پایین‌تر آنجا می‌نشستند.

 

حمیدرضا در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش ...

همانطور که کاربر گرامی «تماشاگه راز» اشاره فرمودند مصرع اوّل این بیت یادآور این بیت از قصیده‌ای از سعدی است:

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظة » قفا خورند و ملامت برند و خوش ...

 

حمیدرضا در ‫۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

آقای رضا ضیاء در کانال تلگرامی خود در مورد این غزل نوشته‌اند:

در مقاله‌ای در کتاب «پیش ادیب عشق» (ارج‌نامهٔ دکتر سعید حمیدیان نشر قطره) کوشیده‌ام نشان دهم این غزل از حافظ نیست و از شاعری به نام «کمال کاشانی» از معاصران حافظ است.

 

حمیدرضا در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۵ در پاسخ به آرام نوبری نیا دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶:

با سپاس از زحمت سرکار بابت تذکر این مشکل، ترتیب ابیات (مطابق نسخهٔ مرجع گنجور) تصحیح شد.

 

حمیدرضا در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

آقای محمدرضا بهرام‌پور در کانال تلگرامیشان در مورد عبارت «دهان‌بندی» در بیت آخر مطلبی نوشته‌اند و در آن متذکر شده‌اند که یای این عبارت علی‌رغم اتفاق نظر عموم اساتید دیگر یای مصدری نیست و «دهان‌بند» در این بیت به معنای «ساحر دهان‌بند» است و با این حساب معنی کل بیت این خواهد شد:

«از آن‌جا‌که از دست ساحری دهان‌بند کف‌دستی افیون خورده‌ام و زبان‌ام با جادوی او بسته‌شده، نمی‌توانم چیزی بگویم».

 

حمیدرضا در ‫۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۳ در پاسخ به محسن صبوری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱ - سر آغاز:

با سپاس از تذکر جنابعالی، درست می‌فرمایید. این بیت اشتباه خوانده شده است.

 

حمیدرضا در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

آقای وحید عیدگاه در کانال تلگرامیشان نوشته‌اند (خلاصه شده):

«از ص ۱۲۶ر تا ۱۳۰ر نسخۀ ش ۲۹۰۰ کتابخانۀ مغنیسا، رساله‌ای به ثبت رسیده که در پایان آن چنین آمده است:
«رسالة‌الظرفا تألیف شیخ نجم‌الدین دایه مؤلف کتاب مرصادالعباد من‌المبدء الی‌المعاد قدس‌الله روحه‌العزیز»
یعنی کاتب نسخه، رساله‌ای را به نجم رازی نسبت داده که تا به اکنون نشانی از آن نبوده است.

...

اگر نسبت این رساله را به نجم رازی بپذیریم، با عنایت به اینکه نجم رازی حدود ۴۰ سال پیشتر از سعدی درگذشته است، به نظر می‌رسد، بتوانیم این متن را منبع سعدی برای شعر معروف «بنی آدم اعضای ...» بخوانیم که اتفاقاً ضبط «بنی آدم اعضای یکدیگرند» را تأیید می‌کند.

...
نویسندۀ رساله‌الظرفا گوید: «دوستان را چنان باید داشت که هر یک چون عضوی‌اند از اعضای او چون چشم و گوش و زبان [بنی آدم اعضای یکدیگرند] هر عضوی از دیگری دربایسته‌تر ... هیچ آفریدۀ عاقل قاصد هلاک اعضای خود نشود [که در آفرینش ز یک گوهرند]... چنانکه اگر عضوی را آفتی رسد یا رنجی حادث شود [چو عضوی به درد آورد روزگار] مال فدا باید کردن تا آن عضو صحّت یابد [دگر عضوها را نماند قرار] ... دوستان را باید همین مراتب نگاه دارد».

اما در سدۀ هفتم، مولانا نیز در فیه‌مافیه سخنی در همین مضمون دارد که سخت یادآور شعر سعدی و سخن نویسندۀ رساله‌الظرفا است:
«درویشان حکم یک تن دارند. اگر عضوی از اعضا درد گیرد باقی اجزا متألم شوند: چشم دیدن خود بگذارد و گوش شنیدن و زبان گفتن ... شرط یاری آن است که خود را فدای یار خود کند ... زیرا همه رو به یک چیز دارند و غرق یک بحرند» (فیه‌مافیه ص۱۹۹، به تصحیح فروزانفر، انتشارات نگاه).

خلاصه اینکه تاکنون معلوم شده محققان سدۀ هفتم، این مضمون را شبیه به هم به کار برده و از ظنّ خود، خاصیت گروه بودن را در این دیده‌اند که اعضای آن می‌توانند و باید به مثابه اعضای یکدیگر باشند و ایشان را در حکم یک تن و وجود واحد دیده‌اند؛ تفاوت کاربرد این مضمون در آثار ایشان در این بوده که آن را برای گروه و دسته‌ای که بدان تعلق خاطر داشته‌اند به کار برده‌اند. چنان که صاحب رساله‌الظرفا، دوستان را، مولوی درویشان را و عزیز نسفی در سال 680ق –چنان که فاضل ارجمند جناب میرافضلی در یادداشت: سندی در باب اعضای یکدیگر بودن! قلمی کرده‌اند- اهل وحدت را واجد چنین صفتی دیده‌اند.
اندیشمند فاضل جناب جویا جهانبخش با عنایت به شواهدی که جناب دکتر ضیایی در اختیار ایشان گذاشته‌اند، سابقۀ این مضمون را در سدۀ یازدهم، در کتاب جواهرالخیال نشان داده‌اند که تأییدی بر این نکته است که از پیش از اسلام –چنان که جناب جهانبخش طی جمع‌بندی خویش، به سابقۀ حضور این مضمون یا شبیه به آن در سخن مینوی و یوسفی و دیگران اشاره کرده‌اند- تا حداقل سدۀ یازدهم هجری، هم شواهد موجود در متون دیگر و هم نسخه قدیم گلستان سعدی، به ضبط گفته شده اشاره داشته‌اند (رک. مقالۀ منتشر شدۀ ایشان در ش 199 آینۀ پژوهش).
 لذا دیگر سخن از چیزی غیر از ضبط «بنی آدم اعضای یکدیگرند» معقول و منطقی نمی‌نماید و پافشاری بر ضبط «بنی آدم اعضای یک پیکرند» توجیه علمی ندارد.
»

 

حمیدرضا در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۵ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:

ملاک منبع کاغذی است که همان تصحیح قزوینی-غنی است (زیر تصویر با همین عنوان مشخص شده است).

 

حمیدرضا در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

آقای محمدرضا ضیاء در کانال حافظ‌خوانیشان در شرح این غزل اشاره می‌کنند که حافظ این غزل را در استقبال از غزلی از شاعری با نام اسماعیل بابا قزوینی با این مطلع سروده است:

که می‌برد خبر آن شوخ‌چشم رعنا را

که بی جمال تو خون گشت جان و دل ما را

 

حمیدرضا در ‫۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

آقای محمدرضا ضیا در کانال حافظ‌خوانیشان در شرح این غزل راجع به صنعت غلو در قافیه برای قافیهٔ بیت اول توضیحات مفصلی داده‌اند و چند نمونهٔ دیگر از شاعران دیگر آورده‌اند.

 

حمیدرضا در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

آقای محمدرضا ضیاء عنوان می‌فرمایند که این غزل علی رغم تفاوت در ردیف، ممکن است در پاسخ به غزل رفیع‌الدین لنبانی به مطلع زیر سروده شده باشد:

به سنبلی که عذارت بر ارغوان افگند

هزار شور در این جان ناتوان افگند

همینطور حدس می‌زنند حافظ در این غزل تحت تأثیر این غزل از کمال اسماعیل بوده باشد.

 

حمیدرضا در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۳ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

با درود، هر دو ایرادتان به نظر من وارد نیست.

مورد اول «شان» بی‌توجه به معنی به لحاظ جایگاه قافیه قطعاً نمی‌تواند شأن باشد و خوانده شود. اما شان با همین تلفظ در ادب فارسی متداول است و کلمه‌ای مأخوذ از شأن عربی شمرده می‌شود. اینجا را ببینید.

مورد دوم را من گوش کردم، به وضوح و با تأکید یای نکره می‌خوانند، نمی‌دانم چطور شما مصدری می‌شنویدش.

 

حمیدرضا در ‫۸ ماه قبل، شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۶ در پاسخ به محمد خراسانی دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۶:

با سلام، با سپاس از زحمت شما اگر بتوانید وزن‌ها را با ویرایش وارد کنید (دکمهٔ ویرایش) قطعاً مفید خواهد بود. در حالت فعلی وزن درج شدهٔ شما تنها می‌تواند راهنمای بازدیدکنندگان باشد و از لحاظ مشابه‌یابی در گنجور قابل استفاده نیست. دوستانی هم که از ویرایشگر برای تصحیح وزن استفاده می‌کنند عمدتاً نیاز به راهنمایی جداگانه ندارند و می‌توانند وزن‌یابی کنند.

 

حمیدرضا در ‫۸ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۴ در پاسخ به رضا جهانگیری دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم:

این حاشیه را پیشتر احتمالاً پای همین شعر در پاسخ دوستی دیگر نوشته بودم. چون حاشیه‌شان را پاک کرده‌اند جواب من هم پاک شده بود:

یکی از اشعار سده‌های آغازین شعر پارسی (از شاعری که نام کوچکش منصور است) این شعر است:

«یک موی بدزدیدم از دو زلفت

چون زلف زدی ای صنم به شانه

 

چندانش به سختی همی کشیدم

چون مور که دانه برد به لانه

 

با موی به خانه شدم پدر گفت:

منصور کدام است از این دوگانه؟!»

 

این شعر گویا ترجمه یک شعر عربی است یا آن شعر عربی ترجمه این شعر است (درست خاطرم نیست و یادم نیست این شعرها را دقیقاً در کدام کتاب دیده‌ام) که در این شعر عربی عبارت «سم الخیاط» به همان معنایی که به درستی اشاره فرمودید آمده:

«سرقت من طرته (یا طرتها) شعرة

حین غدا یمشطها (یا تمشطها) بالمشاط

 

ثم تدلحت بها مثقلا

تدلح النمل بحب الحناط

 

قال ابی من ولدی من کما؟

کلاکما یدخل سم الخیاط؟!»

 

البته من عربی نمی‌دانم و این شعر را فقط به خاطر ضرب آهنگ و ارتباطش با آن شعر فارسی در خاطر دارم و احتمال این که متن را مغلوط نوشته باشم زیاد است.

 

حمیدرضا در ‫۸ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۱ در پاسخ به علی بنی‌اسد دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت:

احتمالاً مثالی که زده آن است که اگر شخص گاوی که برای کار کشاورزی استفاده می‌شود را بدون این که به فکر سال آینده‌اش باشد به همراه محصول بکشد و بخورد در کاشت و برداشت محصول سال بعد به مشکل برمی‌خورد و نباید این کار را بکند. نباید بدون فکر به آینده اسبابی که به کارش خواهد آمد را از بین ببرد و خرج عیش اکنونش کند.

 

حمیدرضا در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید:

الا تا در جهان باشد زمانه زمانه عمر بادت جاودانه

همچنان که در سوابق ویرایش مشخص است (ویرایش => سوابق ویرایش)، از این بیت به بعد پیشنهاد ویرایشی یکی از کاربران گرامی گنجور است.

با توجه به این تصویر نسخهٔ کاغذی این متن هنوز در گنجور در دسترس قرار نگرفته است، از دوستان خواهشمندیم در ذکر ابیات جا افتاده مشخصات نسخهٔ چاپی را هم ذکر کنند.

 

۱
۲
۳
۴
۳۳
sunny dark_mode