حنّان
حنّان در ۲ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۱۶ در پاسخ به جمشید پیمان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:
ممنون از شما، عالی بود
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:
حافظ انسانی است مؤمن، درویش مسلک و عاشق پیشه و البته نیک میداند که انسان به طور کلی گناهکار نیز هست. او خود را پاک و معصوم نمیداند و گاهی دل در گرو می و معشوقی زمینی دارد. با این حال مدار زندگی خودش را بر شعاع دایرهای میبیند که مرکز آن عشق به آفریدگار است و از این رو امیدوار به رحمت او:
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناه است میرود به بهشت
شاید بتوان این را توضیحی بسیار ساده و کوتاه بر مفهوم رندی حافظ دانست.
حافظ انسانی عمیق و باطن بین است و عالم خلقت را دارای شعوری میبیند که به انسان روی خوش نشان نمیدهد و نمیگذارد که آدمی به خرسندی مدام برسد:
زمانه هیچ نداد که باز نستاند...
حافظ البته راهی را برای کسب خرسندی در این جهان یافته است و در این غزل به آن اشاره میکند و آن قناعت و پیمودن راه خداست.
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۳ در پاسخ به ابوسعید دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:
نکته بسیار خوبی بود، سپاس
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۳۶ در پاسخ به جاوید مدرس اول رافض دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:
بسیار عالی و زیبا بود آقای مدرس، 💐💐💐💐
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۳۰ در پاسخ به سجاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
ممنون از شما به بخاطر نکته خوبتان
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
احتمالأ حافظ در ابیات زیر
جنگ هفتاد و دو ملت همه را... و نیز
شکر ایزد که میان من و او...
نظری به آیه ۲۱۳ سوره بقره داشته که میفرماید:
کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَیٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
مردم یک گروه بودند.. و در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدی به حقوق یکدیگر، پس خداوند به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات و اختلافات به نور حق هدایت فرمود، و خدا هر که را خواهد راه راست بنماید.
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۱۱ در پاسخ به دیوانه دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
تبریک عرض میکنم،
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
چه زیبا و شگفت انگیز است مرگ قبل از مرگ، آنگاه که طفلی متولد میگردد، این بار اما با عقل و اختیار
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۱۸ در پاسخ به ... دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
خیلی عالی بود
حنّان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۱۷ در پاسخ به آراد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:
بسیار عالی👏👏
حنّان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۴۴ در پاسخ به دکتر صحافیان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیهالسلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:
بسیار عالی
حنّان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۳۹ در پاسخ به محمدامین مروتی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیهالسلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:
سپاس از شما به خاطر توضیحات خوبتان
حنّان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خونریز مسلمانان بیشتر نشود:
این عشقی که مولانا در تمام ذرات عالم میبیند که آنها را به حرکت، تکاپو و جنبش وامیدارد تا خود را به تکامل برسانند، بسیار شبیه مفهومی است که فیلسوف قرن نوزده و بیستم برگسون، آنرا «شور حیاتی» مینامد.
حافظ نیز عقیده دارد که این عشق است که جهان را به جنبش انداخته که در فلسفه سهروردی هم بیان شده است:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد، عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد...
اگر کمی از تحلیلهای عالمانه درباره منشأ جهان و سپس حیات در زمین فراتر برویم که آنرا محصول تکامل اتفاقی و تصادفی مواد بی جان میداند، سخن بزرگانی چون مولانا میتواند بسیار آگاهی بخش باشد. از نظر عرفا گویی جهان در آغاز خلقت چیزی را دید که تا پایان عالم در جستجوی آن است و این عامل پیدایش عشقی است که به مبدأ وجود خود دارد. گویی عالم هستی با توانی فوق تصور و با تمام وجود و با هر ترفندی در پی بازگشت به آن مبدأ است
حنّان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:
استدلال مولانا در این غزل چقدر شبیه این سخن دکارت است که میگوید: »من میاندیشم پس هستم.« گواه اینکه در درون من «خودی » وجود دارد این است که اندیشه میکند. از نظر مولوی گواه وجود گلستان بوی خوش و رنگ آن است.
عالم چون آب جوست بسته نماید و لیک... اگر به جوی آبی بنگریم که بستر کاملا صافی داشته باشد، حرکت آب را به سختی میتوان دید و گویی ثابت است. اما در حقیقت حرکت دارد و از منشأی میآید. و گواه آن این است که دو بار در آن جوی نمیتوان گام نهاد چون این آب آن آب قبلی نیست. از نظر مولانا نو شدن مداوم جهان نیز گواهی بر این است که منشأی دارد و البته این منشأ، همان عالم ورای نظر یا متافیزیک است. در واقع ما هر لحظه در دنیای جدیدی نفس میکشیم و زندگی میکنیم و حتی بدن خود ما هم از این نو شدن مداوم مستثنی نیست. در حقیقت این موتور زمان است که همه چیز را با خود به پیش میراند و البته خود زمان نیز هر لحظه نو میشود چونکه هرگز در یک لحظه ثابت نیستیم. اینکه خود زمان نیز در حال نو شدن است گواهی بر وجود خالقی است که منشأ زمان از اوست.
مولانا در غزلی دیگر اینگونه تعبیر میکند که دنیا در حرکتی مدام در حال هست شدن و نیست شدن است و این تداوم باعث میشود ما آنرا ثابت ببینیم:
از سخن صورت بزاد و باز مرد، موج خود را باز اندر بحر برد
صورت از بی صورتی آمد برون، باز شد که انا الیه راجعون...
هر نفس نو میشود دنیا و ما، بی خبر از نو شدن اندر بقا...
اگر بنده بخواهم مثالی برای این سخن مولانا بزنم که البته در زمان خود او ممکن نبود، »لامپ روشن« است که در مثلا فرکانس ۵۰ هرتز در هر ثانیه ۱۰۰ بار خاموش و روشن میشود، اما ما به خاطر تداوم و سرعت این موضوع، لامپ را دائما روشن میبینیم. مثال دیگر مثل زغال گردان در تاریکی است که آنرا شبیه دایره ای روشن میکند.
حنّان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۰۲ در پاسخ به عادل دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:
ای برادر تو همه اندیشه ای، ما بقی خود استخوان و ریشه ای
حنّان در ۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:
سپاس از تمام دوستان مشتاق و اهل ادب
حنّان در ۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۰ در پاسخ به پرنـد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
با سلام و احترام
ممنون از نکته ارزشمند شما
حنّان در ۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:
بیت دوم این غزل در دیوان حافظ به اهتمام تیمور برهان لیمودهی چاپ سال 1374 به جای "دولتی طالع" به این صورت آمده است:
الا ای طایر دولت که قدر وقت میدانی ...
با سپاس از دوستان که حاشیه های زیبایی بر این غزل نوشته اند.