گنجور

حاشیه‌گذاری‌های احسان چراغی

احسان چراغی


احسان چراغی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:

حافظ در این بیت، همین مضمون را گفته:

 

عُذری بِنِه ای دل که تو درویشی و او را

در مملکتِ حُسن سَرِ تاجْوَری بود

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:

حافظ در غزلی می‌گوید:

«دولت آن است که بی خون دل آید به کنار»

که احتمالا نقطه مقابلِ مصرع دوم بیت آخر این غزل سعدی است.

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:

بیتی از حافظ که با بیت دوم این غزل هماهنگی معنایی دارد:

 

طبیب راه نشین درد عشق نشناسد

برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:

حافظ در این غزل گفته:

طبیبِ راه نشین، درد عشق نشناسد

 

سعدی هم در غزلی می‌گوید:

علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:

بین هشتم این غزل از سعدی، با این بیت از حافظ هم‌معناست:

 

حافظا تکیه بر ایام چو سهوست و خطا

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:

"تحصیل کام دل به تکاپوی خوشتر است" یعنی چه؟

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:

چه جالب!

بیت آخر این غزل، بیت اول غزل قبل است و بیت آخر غزل قبل، بیت اول این غزل است

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:

اینکه سعدی عالَم را شیفته‌ی معشوقه‌اش می‌داند هم از نکات جالب توجه اشعار سعدی است.

 

عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز

خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند

 

این مضمون را سعدی بارها و بارها تکرار کرده. از جمله در این ابیات:

 

فریاد من از دست غمت عیب نباشد

کاین درد نپندارم از آن من تنهاست

 

سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد

به چنین صورت و معنی که تو می‌آرایی

 

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود

 

از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد

تا صنع خدا می‌نگرند از چپ و از راست

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

به روی خوبان گفتی نظر خطا باشد

دیگر مگو، که چنین نظر خطاست

 

سعدی در غزل دیگری هم می‌گوید:

ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان

به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری

 

و در جای دیگری در همین راستا می‌فرماید:

آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست

او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

حافظ در این غزل می‌گوید دنیا عروس هزار داماد است. در غزل دیگری می‌گوید دنیا به عقد کسی در نمی‌آید!

 

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد

که این عجوز، عروس هزاردامادست

 

جمیله‌ایست عروس جهان ولی هش دار

که این مخدره در عقد کس نمی‌آید

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:

کاش یکی از دوستان زحمت بکشد این قصیده را بخواند و ویسش را در سایت بارگذاری کند تا خوانش صحیح آن را بدانیم

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

اشاره زیبای سعدی به قد و بالای معشوق:

 

برخیز که در سایه سروی بنشینیم

کان جا که تو بنشینی بر سرو قیام است

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:

سعدی در این غزل می‌گوید:

به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری

 

و مولانا چه زیبا همین حرف را در یک رباعی تکرار می‌کند:

گر من به غم تو نسپارم دل

دل را چه کنم، بهر چه میدارم دل

 

اوحدالدین کرمانی نیز در یک رباعی می‌گوید:

گر دل نبود، کجا وطن سازد عشق

ور عشق نباشد، به چه کار آید دل

 

رفیع لنبانی نیز همین مضمون را در یک رباعی می‌آورد:

گر مهر نورزد، چه کند جان در تن

گر عشق نبازد، به چه کار آید دل

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۳:

رباعی اوحدالدین کرمانی که با رباعی مولوی ارتباط معنوی دارد:

 

گر دل نبود، کجا وطن سازد عشق

ور عشق نباشد، به چه کار آید دل

 

بیتی از غزل سعدی:

به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

وقتی اولین بار بیت ششم این غزل را دیدم دوست داشتم همان لحظه سوت پایان زندگی زده شود. چرا که اوج لذت را تجربه کردم و ادامه‌ی زندگی بعد از این بیت و این غزل را دیگر بی‌معنا می‌دانم.

 

یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

هر بار که غزلی از سعدی میخوانم، می‌گویم «دیگر از این غزل بهتر وجود ندارد و این انتهای زیبایی است و ممکن نیست بشود زیباتر از آن سرود» اما هر بار غزل جدیدی می‌بینم و می‌فهمم که نه ... فصاحت و شیوایی و زیبایی کلام سعدی انتها ندارد و غزل‌های او یکی از یکی بهتر است. امروز که این غزل را دیدم از شدت زیبایی و شیوایی و شیدایی کلام سعدی اشک شوق ریختم.

سعدی تو با ما چه کردی؟

 

مطمئنم آخرش یک روز سر به بیان می‌گذارم و برنمیگردم. سعدی این وعده را داده.

عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی

هر که در سر هوس چون تو غزلی دارد

 

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

وای خدای من ...

این غزل را ...

سعدی چه از جان ما می‌خواهی؟

 

احسان چراغی در ‫۲ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

"بجز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است"

 

این مصرع از فاضل نظری، در راستای بیت هشتم این غزل سعدی است

 

احسان چراغی در ‫۲ سال قبل، یکشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:

ابیاتی از حافظ که با بیت آخر این غزل هماهنگی معنایی دارد:

 

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

 

هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست

 

جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است ...

 

بیتی از سعدی نیز که با بیت مذکور ارتباط معنایی دارد:

 

بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت

که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را

 

احسان چراغی در ‫۲ سال قبل، جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

بیتی از فروغی بسطامی که از نظر مفهوم، مشابه بیت سوم غزل حافظ است:

 

من سجده کنم بر تو اگر عین گناه است

من باده خورم با تو اگر ماه صیام است

 

۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode