حمید زارعیِ مرودشت
کانال تلگرامی بنده:
T.me/berkeye_kohan
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:
.
واقعا افتضاح ترین دیوان گنجور از نظر تعدد ایرادهای تایپی، دیوان عرفیست. با توجه به نسخهی بهتری که سایت نوسخن ارائه داده، نیاز به تصحیح دیوان عرفی در سایت گنجور به شدت مشاهده میشه. کاش فکری به حال این مشکل کنید. چون عرفی شاعر کمی نیست و این نقصان واقعا برازندهی سایت گنجور نیست.
.
بنده تا جایی که تونستم ایرادها رو در حاشیه ها نوشتم اما هرچه جلوتر میرویم غلطها بیشتر و فاحش تر میشوند و نیاز از تحشیه به تغییرِ کلیت دیوان تبدیل میشود و حاشیه نویسی کاری بیهوده به نظر میرسه.
.
من به عنوان یکی از علاقهمندان سایت گنجور این نقد رو عرض میکنم. امیدوارم مقبول بیفته.
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:
صحیح:
زنهار، هوش باش در این بزم آتشین
تا نغمه حلقه ای به در گوش می زند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:
.
صحیح:
داروی عیسوی به قدح داشتم ولی
مشفق نداشتم که مرا در گلو کند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:
.
صحیح:
طالب به کام می رسد ار سعی کامل است
بازش مدار اگر به غلط جست و جو کند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:
.
صحیح:
بس دانه های مهر فشاندیم و خاک شد
تا ریشه در زمین که محکم فرو کند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:
.
در تصحیح جواهری این غزل یک بیت اضافه دارد
..
عیدی چنین که زاهد، اندوهِ دین ندارد
ناید ز دل که ما را اندوهگین ندارد
.
مردم به عید قربان، در عیش و من به حسرت
کان حسرتِ شهادت، عیدی چنین ندارد
.
صورت نبسته فرهاد، کارش، وگر نه شیرین
گو یک نفس که گلگون، در زیرِ ران ندارد
.
کافرتر است زاهد، از برهمن، ولیکن
او را بت است در سر، در آستین ندارد
.
در خلوت ار به جاه است، این عرض و طولِ طاعت
باور کنم که زاهد، خود را بر این ندارد
.
این دیرِ عشق و در وی، حور و ملک به طاعت
جز دوست کیست اینجا رو بر زمین ندارد
.
آن ها که دانی ای دل، از زاهدان بی دین
ظاهر مکن به عرفی، کو نیز دین ندارد
عرفیشیرازی
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷:
.
کل غزل در نسخهی تصحیح جواهری، انتشارات سنایی چاپ 1369 به این شکل است:
.
.
چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید
به چین سنبلِ زلف تو جان بیاساید
.
بِرانم از درِ یار، ای ادب! که یک چندی
ز ننگِ بوسهام آن آستان بیاساید
.
ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر
کرشمه ای که دل آسمان بیاساید
.
مکن هلاک به بازیچه ام، بزن زخمی
که خون چکان لبم از الامان بیاساید
.
مبر به باغ، ببر سوی گلخنم، کانجا
ز بوی سوختگی مغزِ جان بیاساید
.
چنان به ماتم دل در غمت کنم شیون
که کُشتگان غمت را روان بیاساید
.
ز بس که مانده شود آسمان، در آزارم
هزار سال پس از من جهان بیاساید
.
فغان که تلخ سرشتند پیکرم، عرفی!
نشد که زاغی از این استخوان بیاساید
.
(عرفیشیرازی)
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷:
صحیح:
چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید
به چین سنبل زلف تو جان بیاساید
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶:
صحیح:
فوج شادی را به خون افکنده، دیگر دل کجاست
کآفرین بر دست و تیغ عرفی غازی کند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵:
صحیح:
چون ز آسیب شبیخون نتوانم جان برد
دارم امید که نارفته به خوابم بکشند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:
.
صحیح:
کدام قطرهی خوی، لیلی از جبین افشاند
که گاه گریه، برون از دو چشم مجنون شد
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:
.
صحیح:
دم هلاک، به روی تو بس که حیران بود
دلم. نیافت که کِی جان ز سینه بیرون شد
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:
بیت پنجم:
.
گر تو را بی مهر گفتم، شکوه مقصودم نبود
شکر درد خویشتن گفتم که بی تاثیر شد
.
بیت آخر:
.
با وجود آن که جرم از جانب عرفی نبود
بی زبانی بین که چون قایل به صد تقصیر شد
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
.
ای گریه ریزشی، که بلا کم نمی شود
سِیلی، که گردِ جور و جفا، کم نمی شود
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:
دلت به من ده و بَر وِی کرشمه ریز و ببین
که از تو چون دل مردم خراب می گردد
.
نسخهی جواهری (وجدی) انتشارات سنایی چاپ 1368
.
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:
فلک سای و غم صهبا،کسی هشیار کی ماند
فنا گلچین و ما گل، غنچه هم پر بار کی ماند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
صحیح:
این تشنگی به جام و قدح کم نمی شود
با ساقیان بگوی که فکر سبو کنند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه کند؟
در آن چمن که گل آتش بوَد، صبا چه کند؟
.
عرفیشیرازی
.
.
بیت زیبایست
.
میپرسی هوای عشق من با تو چه میکند؟
همان کاری که نسیم با شعلههای آتش میکند!
.
وقتی نسیم ملایم به آتش میخورد، آتش را شعلهور تر میکند
.
در این بیت عرفی خود را به باغی تشبیه میکند که گلهایش شعلههای آتش است و نسیمِ ملایم عشق، شعلهور ترش میکند.
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
به کعبه صد ره ز نزدیک و دور دیدم لیک
بگو که صومعه داران کدام می گفتند
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
رموز آتش مهری که برهمن نشکافت
ز اهل دل نشنیدم که نام می گفتند
توی نسخهی چاپ سنگی هند به این شکل نوشته شده
.
ولی به نظر میاد باید (بشنیدم) باشه
.
رموز آتش مهری که برهمن نشکافت
ز اهل دل نشنیدم که نام می گفتند