گنجور

حاشیه‌گذاری‌های دکتر محمد ادیب نیا

دکتر محمد ادیب نیا


دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

سلام شهرام جان
هر دو مست کننده است، اما این کجا و آن کجا....
گویا شما گرفتار اشتراک در لفظ شده اید و لذا هر دو را یکی می بینید در حالی که چنین نیست. بلکه مانند دو لفظ شیر و شیر است؛ مولوی در مثنوی خود این حقیقت را به خوبی و زیبایی چنین شرح می دهد:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
آن یکی شیر است اندر بادیه
آن دگر شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است کآدم می خورد
و آن دگر شیر است کآدم می خورد
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند...
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور...
صد هزاران این چنین اشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین...
زشتی آن نام بَد از حرف نیست
تلخی آن آب بحر از ظرف نیست
حرف ظرف آمد درو معنی چون آب
بحر معنی عنده ام الکتاب
بحر تلخ و بحر شیرین در جهان
در میانشان برزخ لا یبغیان
آن شراب حق ختامش مشک ناب
باده را ختمش بود گند و عذاب
زنده و بیدار باشید.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۸:

با سلام و درود فراوان
نکاتی از باب توضیح و یادآوری:
این ایده سنت شکنانه نیست، این ایده همان اصل اخلاص و نیت صحیح تقرب الهی و هدف حقیقی لقاء الله و توجه به وجه الله است، که همیشه لازم و ضروری است و به قرن خاصی هم تعلق ندارد و به قول عالمان اخلاق همان حسن فاعلی است که در یک عمل اخلاقی به همراهی حسن فعلی لازم ضروری می باشد.
جمله؛ الفکر حرکة من المبادی الی المراد؛ صحیح است.
این جمله( لا تقولوا امنا بل قولوا اسلمنا)سخن پیامبر نیست، بلکه آیه قرآن(سخن خداوند) است؛ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ(حجرات/18)
دیگر آنکه علم و آگاهی است که از فکر به نتایج می رسد. ولی ایمان یک سلسله حرکت فکری نیست، بلکه ایمان یک سلسله حرکات قلبی است که از اعتقادات و باورهای قلبی نشأت گرفته و تا مرحله اطمینان، شوق و اشتیاق و عزم و تصمیم و اراده و در نهایت تا عمل پیش رفته و خود را در رفتار های آدمی می نمایاند.
این تسلیم در آیه شریفه، همان اسلام زبانی است که منشأ قلبی ندارد و اگر ادامه یابد از نفاق و دورویی(شرک رفتاری) سر بر می آورد.
آری انسان اول تسلیم شده و بعد ایمان می آورد. تسلیم یک عمل رفتاری است که همواره بعد از علم و ایمان می آید.
در ضمن پیامبر خود رحمة للعالمین است، و برای ایشان علیه الرحمه نمی آورند. در عرفان اسلامی پیامبر اسلام از مقام رحمانی حق تعالی برخوردار است. رسولخدا خود مظهر رحمت رحمانیه ی خداوند می باشد.
در پایان سلام خداوند بر دوستان جان... پاینده باشید

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۹:

سلام آقا همایون
این کلمات؛ شمس الدین، جلال الدین،حسام الدین، نورالدین، جمال الدین، کمال الدین، نجم الدین، غیاث الدین، محی الدین و مانند اینها از القاب بزرگی بوده که بزرگان قدمای علم و ادب و عرفان به هر کس نمی دادند. گویا حکایت از مدارج علمی و مقامات عرفانی آنان می کرده است، پس چه خوب و شایسته است آنها را درست ادا کنیم و حق آن بزرگان را لااقل در گفتار رعایت نماییم... زنده و پایدار باشید.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

با سلام بر همه حافظ نشینان؛
بیت هفتم در دیوان خواجه حافظ شیرازی به اهتمام مرحوم انجوی شیرازی (کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ) به جای کرم ، خدا آمده است (کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ) و به گمان بنده این مصرع درست تر باشد، به دلیل اینکه باز گذاشتن به معنای تفویض نمودن است و آن اشاره به یکی از منازل و وسایل سیر و سلوک در اخلاق عرفانی «تفویض الامر الی الله » می باشد. لذا می توان نتیجه گرفت که کار به خدا واگذاردن در مصرع مورد نظر احیانا منظور این شاعر عارف الهی بوده که نتیجه آن خوشبختی خدادادی است که نصیب انسان می گردد.
ضمنا لازم به یادآوری است که دیوان مذکور بیت هشتم را هم ندارد. سلام و درود خداوند بر همه عارفان مخلص باد....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

اکثر صاحبنظران و حافظ شناسان اعتقاد راسخ دارند به اینکه حافظ هم ژرفای اندیشه مولوی را با خود دارد و هم جوشش بینش خیام را؛ هم خیزش پیکارجویانه ناصرخسرو را به همراه دارد و هم زلالی اندیشه فردوسی را. فلسفه عشق و عرفان خواجه شمس الدین محمد حافظ را زمانی خواهیم فهمید که به قول علامه حسن زاده آملی یک دوره اسفار ملاصدرا، یک دوره اشارات ابن‌سینا، یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید، را خوانده باشیم. اما میراث معنوی و هنر شاعرانگی‌اش به قدری غنی است که محدوده مرز‌های جغرافیایی، گویش‌های زبانی، مسلک‌های مذهبی و سیطره‌های فکری را درنوردیده و از او شاعری ساخته است که نام دیوان و محتوای غزلیاتش از گوته و نیچه در آلمان و آندره ژید و ویکتور هوگو در فرانسه گرفته تا رادولف امرسون در آمریکا شنیده می‌شود....
و الحمدلله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

لسان العرفا و ناظم جوهرالاولیا لقبی است که ملاصدرا درباره حافظ به کار می‌برد.
امام خمینی(ره)؛ اغلب، حافظ شیرازی را، «عارف شیرازی» می‌خواند.
آیت الله سعادت پرور(پهلوانی تهرانی): «خواجه، زنده جاویدی است که گم گشتگان عالم طبیعت و شیفتگان بحر مواج ربوبی را با کلمات شاعرانه و دلنشین خود بیداری بخشیده. خواجه، عاشق دلباخته‏ای است که یحبهم، او را به یحبونه کشانده، و عمر خویش را بر سر این نهاده. خواجه، عارفی است که عقل او سرتاسر معرفت گشته و حق تعالی به جای عقل او نشسته. خواجه، شیعه‏ای است که رسول ‏الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) را به مقام نورانیت شناخته، و این مطلب را در ابیات رسایش نسبت به ایشان گنجانیده است.
علامه طباطبایی: «گفتار خواجه بر طبق حال است ای کاش کسی میتوانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند. چه کسی میتواند غزلیات حافظ را شرح کند؟ یا بعبارتی تنها کسی میتواند شعر حافظ را بفهمد که خود به درجات حافظ رسیده باشد».
استاد شهید مطهری: «حافظ گلی از بوستان معارف اسلامی است. او یک عارف مسلمان و تربیت‌یافتة مکتب قرآن است. برای شناخت شخصیت حافظ باید جهان‌بینی عرفان اسلامی را شناخت، که بخش مهمی از آن را «انسان‌شناسی عرفانی» تشکیل می‌دهد.»
بین همه صحبت‌هایی که پیرامون شخصیت حافظ شده است قویتر و بهتر از مقام عظمای ولایت کسی ابعاد شخصیت حافظ و اشعار او را بیان نکرده است.(در کنگره جهانی بزرگداشت حافظ)

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴:

آری، برای دست یابی به خدا و حقیقت و دریافت معنویت و شناخت حقیقی در عرصه علم و دانش، باید خود را از غیر خدا پاک و به حقیقت، عاشق او گشت؛ زیرا عشق برترین وسیله تطهیر و تلطیف و تکمیل روح بشر است و کمال روحی و معنوی، فقط در سایه عشق و محبت به دست می اید، اگر ذره ای ناچیز باشی، از پرتو عشق، به خورشید کمالی ازلی خواهی پیوست و اگر کوزه ای حقیر باشی، چون به دریای محیط پیوستی، با دریا تفاوتی نخواهی داشت:
کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز / تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بنابراین، باید خود را به این پیام معنوی حافظ پایبند ساخت که: دنیا مرحله تکاملی است و باید در این دنیا جهت تکامل و پیوستن به حقیقت مطلق و رسیدن به معشوق ازلی، در تکمیل روح و تصفیه جان و اعلام قیود جسمانی و حیوانی و تحصیل گوهر کمال کوشید و پایه های معنوی را شناخت و دریافت نمود:
دانی که چیست دولت، دیدار یار دیدن / در کوی او گدایی، بر خسروی گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل / چون بگذریم دیگر، نتوان به هم رسیدن

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

سرّ خَمُش کردم که آمد خوان غیب
نک بتان با آبدستان می‌رسند
براشت معنایی از این بیت: رازداری نمودم (رازم را پنهان کردم) و لذا سفره غذای غیبی از راه رسید و حال می بینم که خادمان زیباروی با آفتابه هایی از آب و گلاب و شراب برای حاضر شدن بر سر این سفره دارند می آیند. و عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً21/سوره انسان. ؛ بر بالای بهشتیان، لباسی لطیف از دیبای سبز و حریر ستبر است و بر دستهاشان دستبند نقره خام، و پروردگارشان شرابی پاک (و گوارا از کوثر عنایت)به آنان می نوشاند.
والحمد لله رب العالمین علی کل حال...

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان می‌رسند
برداشت معنایی از این بیت: لاغران خسته کنایه از سالکان طریق حق تعالی که بعد از مدت ها خودسازی و تهذیب دل و تزکیه نفس نمودن در مرعا(چراگاه)ی عشق از جانی فربه و بدنی تندرست و سالم برخوردار شده اند، از راه می رسند.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

کسانی که بنا به هر دلیلی دوست ندارند از همه ی اشعار حافظ معناهای عارفانه برداشت نمایند، بدانند که خواسته و ناخواسته هم درحقِّ عرفان و هم درحقِّ مذهب شیعه جفا روا می دارند، و هم لطفِ اشعار حافظ را پایمال می کنند. چرا که حافظ اساساً رند و آزاد فکر بوده و عرفان یعنی رندی و آزاد فکری و حافظ شیراز آنقدر که به مهرورزی وعشق و محبت به معشوق ازلی و ابدی یعنی کوکب هدایت حضرت حجت (عج) می اندیشیده به چیز دیگری نمی پرداخته است. برای او هیچ چیز جزعشق به اهل بیت (علیهم السلام) تقدّس ندارد. لذا می بینیم که در تمام غزلیّاتش عصیانگری می کند، بر همه چیز می تازد و به صراحت همه چیز را تخریب می کند تا عالمی دیگر بسازد و از نو آدمی! او عشقبازی با اولیای الهی را به عنوان دین، و عیش و عشرت با آنان را به عنوان مذهبِ خود معرّفی می کند. و اصلا مذهب تشیع یعنی دین عشق و محبت به انسان کامل و مکمل انسان و اینکه به بیان و زبانی( به جدیّت و طنز و طعنه) فریاد می زند که زاهدان معذورم دارید، دست از سرم بردارید، بدین خاطر است که می خواهد معشوق حقیقی و محبوب الهی را آشکار نماید و الحق که عدّه ای امروزه همچنان اصرار می ورزند که؛ حافظ ملیح و مزاح می فرمایند! آری؛ آنجا که می فرماید:” با تو تا روز خفتنم هوس است”حافظ اهل راز حقا منظورِ عارفانه دارد! و منظورش این است که چون شب قدر و لیله ی مبارکی را تجربه کرده و به وصال معشوق ازلی و ابدی خویش رسیده است، لذا دوست دارد تا روزمرگش نیز با او همراه باشد. والحمد لله رب العالمین...

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است
آری؛ همین طور است... در باره اشعار ایهامی که در پرده ابهام سروده شده معانی متفاوت وجود دارد؛ خصوصا در تلمیحات که استعارات مصرحه را آورده و لذا در خیلی از تلمیحات استعاره را مکنیه نیاورد، که بگوید لبت شکر است یا چشمت بادامی است بلکه با صراحت تمام چشم را به بادام و لب را به شکر مستوره کرده و استعاره داده است، مثل این مصرع؛ طوطی طبعم به عشق شکر و بادام دوست.../ که منظور چشم بادامی و لب چون شکر است، و لذا در بیت دوم این غزل استعاره مصرحه را نباید نادیده بگیریم که به دو گونه معنی می شود. چون حافظ مذهب تشیع خود را تقیه می کرد، چرا که در آن زمان کسی حق نداشت مذهب شیعه داشته باشد و از اول اسلام مجازات شیعه مرگ و اعدام با شکنجه بوده است، همچون حسین منصور حلاج . لذا تلمیح بیت دوم هم اشاره بنام اعظم الهی است که هرکه اسم اعظم را بداند هرحاجتی از خدا بخواهد خداوند آنرا بر آورده می سازد و به همین سبب اسم اعظم پوشیده است و کسی انرا نمی داند و حافظ فرموده پس به خاطر آنکه دست افراد نالایق به دامنت نرسد آن را پوشیده نموده ای. و در تعبیر دوم این استعاره مصرحه غیبت کبرای امام زمان علیه السلام نهفته است، و حافظ فرموده از اینکه ما سزوار حضور تو نیستیم و دست ناشایسته ما بدامانت نمی رسد در پرده غیبت مانده ای و هردو تعبیر درست می باشد... والله اعلم بالصواب.

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

السلام علیک یا حبیب الله، السلام علیک یا طبیب الله
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست
این غزل در ناز و نوازش امام غایب حضرت صاحب الزمان علیه الصلوات و السلام است که دارای نکته های عرفانی زیادی می باشد. متاسفانه برخی شارحان، دچار اشتباه(اعم مفهومی و مصداقی) شده و از کلّ غزل لسان الغیب شیراز معنای غیر عرفانی برداشت کرده اند. درحالی که مخاطبِ غزل ولیّ الله و حجّت خداوند است که مطابق دعاها و روایات وارده حبیب و طبیب همه مردم(عاشقان جهان) است. چرا که خداوند رقیب ندارد (نه به معنای امروزی “رقابت کننده” و هم نه به معنای آن روزگاران “دشمن و نگهبان” ) دوّم اینکه خداوند را نمی توان با این عبارت که در غنچه هستی خطاب کرد. زیرا خداوند کمال مطلق است و در همه جا حضور دارد و در حال رشد نیست که بگوییم هنوز غنچه ای و شکفته نشده ای! اگر “پنهان بودن” ِخداوند مدّ نظر حافظ بوده باشد باز هم اشکال اساسی دارد. “در غنچه ای هنوز” در مورد کسی بکار می رود که هنوز نوجوان و جوان است و به شکوفایی کامل نرسیده است نه در مورد خداوند! آن هم از سوی اندیشمند فرزانه ی چون حافظ که کلّ عالم هستی را یک فروغ روی او می داند. در همین غزل نیز در بیت های پیش رو خواهیم دید که حافظ براین باور است که پرتو حبیب( حجت خداوند) در خانقاه و خرابات و مسجد و میخانه هست. بنابراین خداوند نمی تواند در غنچه پنهان شده باشد! نتیجه اینکه مخاطبِ غزل معشوق و محبوبی زمینی و الهی بوده که می تواند دلبری و دلستانی نماید. یعنی هنوز در غنچه (پرده غیبت) هست و هنوز شکفته(آشکار و ظاهر) نشده است.
“روی توکس ندید” بدین معنی نیست که کسی مطلقاً تو را ندیده است. یعنی هنوز به حدکافی شناخته نشده ای، و روی کامل و واقعی تو هنوز پنهان مانده، و خصلت ها و خوبی های خوی تو هنوز برای همگان آشکار نشده است.
هزارت رقیب هست: یعنی دشمنان زیادی داری، که در کمین تو اند، و یا کسان زیادی با تو رقابت می کنند. در ادب عرفانی رقیب به معنای دشمن و کنایه از شیطان است، که مراقب اند تا او را به محض ظهور از بین ببرند.آنچنانکه مطابق روایات یکی از دلایل آشکار نشدن نیز همین است.
در غنچه ای هنوز: هنوز شکوفا نشده ای و در پرده هستی ( ظهور سلطنت و حکومت را آغاز ننموده ای و یا هنوز دولت خود را آشکار نکرده ای).
صدت عندلیب هست: تو را عاشقان سینه چاکِ زیادی هست و شیفتگان زیادی داری.
معنی بیت: هنوز فرصت نشده مردم سیرت و صورت زیبای تو را کامل دریابند، با این همه، کسانِ زیادی هستند که با تو در رقابتند، مراقبین زیادی داری( اگر تو را کامل بشناسند چه پیش خواهدآمد!؟) با اینکه هنوز همچون غنچه ای پوشیده هستی لیکن هزاران عاشق و شیدا داری که دلشان برای تو و بیاد تو می تپد. (اگر به شکوفندگی و بالندگی برسی چه اتّفاقی خواهد افتاد!؟و روزگار دولت کریمه ات نصیب چه کسانی خواهد شد!؟)
تاغنچه ی خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می رویی!؟...
اللهم عجل و ارزقنا ظهور ولیک الفرج و الحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

مراد از «شاخ نبات» در غزلیات لسان الغیب حافظ شیرازی چیست و کیست؟
مراد از «شاخ نبات» در تمامی غزل های لسان الغیب حافظ شیراز، همان شجره طیبه در آیات و روایات اسلامی است که ریشه آن در خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) و شاخه هایش در منزل مومنان است و آنان هر وقت بخواهند از میوه های شاخه آن بهره مند می شوند.
در کتاب کافی از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه" کلمة طیبة کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ" آیه 24 سوره ابراهیم چنین نقل شده است: رسول اللَّه اصلها و امیر المؤمنین فرعها، و الأئمة من ذریتها اغصانها، و علم الأئمة ثمرها، و شیعتهم المؤمنون ورقها، هل فیها فضل؟ قال قلت لا و اللَّه، قال: و اللَّه ان المؤمن لیولد فتورق ورقة فیها و ان المؤمن لیموت فتسقط ورقة منها: " پیامبر ص ریشه این درخت است و امیر مؤمنان علی ع شاخه آن، و امامان که از ذریه آنها هستند شاخه های کوچکتر، و علم امامان میوه این درخت است، و پیروان با ایمان آنها برگهای این درختند. سپس امام فرمود: آیا چیز دیگری باقی ماند؟ راوی می گوید: گفتم نه، به خدا سوگند! فرمود: به خدا قسم هنگامی که یک فرد با ایمان متولد می شود برگی در آن درخت ظاهر می گردد و هنگامی که مؤمن راستین می میرد برگی از آن درخت می افتد"![ نور الثقلین جلد 2 صفحه 535.]در روایت دیگری همین مضمون از امام صادق ع نقل شده و در ذیل آن آمده که راوی سؤال کرد، آیه 25 آن «تُؤْتِی أُکلَها کلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» مفهومش چیست؟ امام فرمود: اشاره به علم و دانش امامان است که در هر سال از هر منطقه به شما می رسد[همان صفحه 538] در روایات دیگری می خوانیم که: «شجره طیبه» پیامبر و علی و فاطمه و فرزندان آنها است.
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
خلاصه اینکه؛ آری انسان‏های پاک، گفتار پاک، عقیده‏ی پاک و رهبران پاک، پایه‏هایی محکم و شاخه‏هایی پربار از عالم اسرار دارند .

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

اینکه حافظ لسان الغیب می گوید:
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز رهروی یادست
گفتنی است که در اینجا پیر طریقت یعنی مولای متقیان و عارفان جهان، حضرت علی علیه السلام است که همواره احادیث و سخنان نغز و نیکوی او تر و تازه است و شارحان اشعار لسان الغیب تصریح نموده اند که پیرطریقت حافظ شیرازی در تمامی غزلیات عرشی او، مولا علی علیه السلام است. او حافظ دین و قرآن و مطیع امر مولایش و مخالف هوای خود است، آن چنانکه دلدادگی خواجه شیراز به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در سراسر دیوان وی کاملا عیان و مشهود است، تا حدی که گفته اند اشعار حافظ زبور عجم می باشد. لذا اگر خدای ناکرده خودآگاه و یا ناخودآگاه اشعار بلند عرفانی و ملکوتی و عرشی جناب شمس الدین محمد حافظ شیرازی(قدس سره) را مطابق هواهای نفسانی و یا امیال شیطانی خود معنا کنیم در حق این مرد بزرگ الهی ظلم بزرگی نموده ایم. اعاذنا الله من شرور انفسنا – پناه می بریم به خداوند از بدی های نفس خودمان – والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:

آری؛ دیدگاه عرفانی و ولایی داشتن و نگاه باطنی و معنوی داشتن به اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام، خصوصا اعتقاد به امامت و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام از اختصاصات و ویژگی های بارز تشیع است. لذا بلا شک جناب مولوی و بسیاری از شارحان آثار ایشان از بزرگان شیعه محسوب می شوند مولوی اصل امامت و ولایت و مراتب بودن ولایت و داشتن نور ولایی در اشخاص و بهره مندی هر کسی از مشکات نور ولی الهی زنده و حاضر پنهان (مهدی علیه السلام) را در ابیاتی این چنین خلاصه کرده است؛
پس به هر دوری ولی ای قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشه‌دل باشد شکست
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست
مهدی و هادی ویست ای راه‌ جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو
او چو نورست و خرد جبریل اوست
وان ولیّ کم ازو قندیل اوست
وانک زین قندیل کم مشکات ماست
نور را در مرتبه ترتیب هاست
والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

معانی کلمات و ترکیبات در عرفان اسلامی؛
شب فراق= غیبت کبرا
زندان عشق= محبت اهل بیت علیهم السلام
راه بوستان= امت اسلام( صراط مستقیم )
بالای دوست= بر قامت قائم (ولایت)
بر سر کویت= آستانه ولایت تو
بیا که بر سر کویت= عجل فرجک
به جای خاک که در زیر پایت= ما در زیر سایه ولایت تو هستیم
خیال روی تو= آرزوی دیدن چهره ات
بیخ امید= نهال آرزو
تو مجموع= تو در عالم وحدتی
زیر هر خم مویت= در عالم کثرت تو (انسان کامل جامع عالم کثرت و عالم وحدت است)
برهنه نباشی= مجرد و غایب نباشی
که شخص بنمایی= که وجود خودت را به همه نشان دهی(ظهور شخصی نمایی)
پیراهنت= وجود مقیّدت(جسم و بدن دنیوی)
گل آکند= گل باران، خوشبو، زیبا( گُل کنایه از انسان غایب و دوست داشتنی است)
در این سودا = دراین عشق
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است= چه دستهایی که از خداوند تو را می خواهند
فراق یار= دوری سعدی (ما) از او (غیبت از جانب ماست)
کوه الوند است = بسیار سخت است
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَ اَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ ....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند پیراهنت گل آکندست
برهنه بودن در عرفان اسلامی کنایه از مجرد بودن است و انسان کامل در جهان هستی مجرد است و هر امر مجردی غایب از دیده هاست و لذا وجود مبارک انسان کامل و مکمل اگر از برهنگی(غیبت) درآید و وجود مقدس خود را چون شخصی نشان دهد همه می بیبنند که تمام بدن و پوشش وجودش آکنده از گل خوش بوی و عطر آمیز است همانطور که وجود مقدس و قائم او همانند سروی بلند قامت است که بالاتر از او دوستی نیست و من (سعدی) با این که این همه پیمان شکنی دراین عهد دوستی با تو کردم، ولی با این حال هنوز هم آرزوی دیدار ترا دارم ...
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ ، وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ....
والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:

اندکی تأمل در معنای «آن» در بیت هشتم؛
شعری که پسندیده است آنست که آن دارد
آن نیست بهر گفتار الا غزل حافظ
آن دارد: جاذبه و افسونی که درهر کسی وجود ندارد و مربوط به جذبه ی معنوی و روحانیتی است که از باطن او برمی خیزد و نه از زیبائی های ظاهر. آنچنانکه حافظ لسان الغیب می گوید:
اینکه می گویند آن خوشتر ز حُسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
و یا؛
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
« آن »در ادبیات عرفانی حکایت از زیبایی کاملی داردکه از زیبایی خداوند نشأت می گیرد و نوعی حسن خداداد است که هر ولی خدایی همچون امام عصر ولی الله الکامل از آن برخوردار است.
اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ. وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ. (قسمتی از دعای عهد)
ترجمه: «خدایا بنمایان به من آن جمال زیبای ارجمند و آن پیشانی نورانی پسندیده را... و با نگاهی از من به او ، چشمم را سرمه بکش». اللهم ارزقنا

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت بِه از آنی
اصطلاحات و ترکیبات این غزل؛ یوسف ثانی، خسرو خوبان، شیرین زمان، غنچه تنگ دهان، سوسن آزاده، کام ده ی جان ستان، بیمار سخت کمان، حافظ غمدیده، عشق رخت (رخ تو)، و.... حاکی از آنست که این غزل نوعی معاشقه آسمانی و مطایبه دلدادگی و مناجات عرفانی با یک وجود کامل و متعالی است، که در عرفان اسلامی از آن به انسان الهی و کامل تعبیر می شود. و البته در عرفان شیعی این وجود کامل همان وجود کامل و مکملی است که جهان موجود به وجود مقدس او برپاست و آن همان وجود مبارک و نورانی حضرت مهدی (صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد. .... والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۵:

آری؛ شمس دین هم به معنای حضرت صاحب الزمان(عج) است و هم به بمعنای حضرت رسول (ص) و لذا از نظرگاه شهودی اولیایی چون مولانا تنها عشق به اینها از شنیده ها باعث زندگی و حیات بخشیدن به قالب بی جان ما می شود و با عشق بدانها می توانیم یکی پس از دیگری حجاب ها را کنار بزنیم تا آنجا که مانند بدر منیر نور افشانی می کنیم که ناگهان وجود مقدس آفتاب تابان (امام عصر والزمان عجل الله تعالی فرجه ) بر ما آشکار می شود و بر نور ماه ما غالب می گردد و بعد از آن است که ما می توانیم از اسارت های مادی و معنوی طبیعت (جهان هستی بمعنای جهان خیال و کاذب) بکلی رهایی یابیم و انقطاع الی الله حاصل شود. لذا مولوی آرزو می کند که برای درک این مرحله موفق به دیدار صورت ایمان نیز بشود؛
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
....
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
(مولوی، دیوان شمس، غزل 441)

 

۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode