گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش

به کردگار رها کرده بر مصالح خویش

به پادشاهی عالم فرو نیارد سر

اگر ز سِرِّ قناعت خبر شود درویش

بنوش باده که قَسّام صُنع قسمت کرد

در آفرینش از انواعِ نوشدارو نیش

ز سنگ تفرقه خواهی که منحنی نشوی

مشو بسان ترازو تو در پی کم و بیش

ریا حلال شمارند و جام باده حرام

زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش

ریای زاهد سالوس جان من فرسود

قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش

به دلربائی اگر خود سرآمدی چه عجب

که نور حُسن تو بود از اساس عالم پیش

دهان نیک تو دلخواه جان حافظ شد

به جان بُوَد خطرم زین دل محال‌اندیش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode