خداوندا عجب شوریده رائیم
چنین بیدانش و بیدل چرائیم
یکی پوید ره مسجد، یکی دیر
از این سو رانده زان سومانده مائیم
نه راه خلق پویان نی ره حق
نمیدانم در این عالم کرائیم
حقیر و ناتوان و زار و بی ریا
اسیر و دردمند و بی نوائیم
بسوی درگهت راهی نداریم
جز این ره که تو شاهی ما گدائیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که ما بیچارگان تو خداییم
همیدون ز امتان مصطفاییم
بیا سوته دلان گردهم آئیم
سخنها واکریم غم وانمائیم
ترازو آوریم غمها بسنجیم
هر آن سوته تریم وزنین تر آئیم
دگر ره گفت ما اینجا چرائیم
کجا خواهیم رفتن وز کجائیم
توئی گیرنده و میرنده مائیم
توئی سلطان و ما مشتی گدائیم
چو ما از حرف خود در تنگناییم
چرا چیزی دگر بر وی فزاییم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.