تا ابد یا رب زتو من لطف ها دارم امید
از تو گر امّید بُرَّم از کجا دارم امید
زیستم عمر بسی چون دشمنان ،دشمن مگیر
بی وفائی کرده ام از تو وفا دارم امید
هم فقیرم هم غریبم ،بیکس و بیمار و زار
یک قدح زان شربت دار الشّفا دارم امید
منتهای کارتو دانم چو آمرزیدنست
زان سبب من رحمت بی منتها دارم امید
هرکسی امّید دارد از خدا وجز خدا
لیک عمری شد که از تو ،من تو را دارم امید
هم تو دیدی من چه ها کردم وپوشیدی زلطف
هم تو میدانی که از تو من چرا دارم امید
ذره ذره چون جدا گرداندم خاک لحد
بهرِ هر ذره زتو فضل خدا دارم امید
دمبدم بد گفته ام بد مانده ام بد کرده ام
با وجود این خطاها من عطا دارم امید
روشنی چشم من از گریه کم شد ای حبیب
این زمان از خاک کویت توتیا دارم امید
محیی می گوید که خون من حبیب من بریخت
بعد از این کشتن از او من لطف ها دارم امید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهای دیگر
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.