در حق من ز حادثه نامهربانتری
وز دشمنان من به یقین بدگمانتری
به عهدتر بسی ز جهانی و، زین سبب
از پیش من بسی ز جهان هم جهانتری
چون سایه بر پی تو به سر میدوم، ولیک
هر ساعتی چو سایه ز من بر کرانتری
بر آستانت سر نتوانم نهاد، از انک
از آسمان به قدر، بلندآستانتری
چون غنچه بیدهانی و، این سخت نادر است
کاندر سخن ز سوسن تر، خوش زبانتری
صدبار بیوفاتری از گل، به گاه عهد
واندر سخن ز غنچه تر، بیدهانتری
هرگز ندید چشم و نشنید گوش من
رویی بدان خوشی و حدیثی بدان تری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.