گنجور

 
قدسی مشهدی

شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا کرده‌ای

چون نکونامی بلایی را ز سر وا کرده‌ای

هرکه را بینم کشش سوی تو دارد خاطرش

آفتابی، در دل هر ذره‌ای جا کرده‌ای

شکر احسان تو چون آرم به جا ای غم، که تو

خون دل عمری برای من مهیا کرده‌ای

دست در دامان هجر یار داری ای اجل

خوش مددکاری برای خویش پیدا کرده‌ای

وای بر آیندگان روزگار ای آسمان

گر کنی با دیگران هم نچه با ما کرده‌ای

در غمش لاف صبوری می‌زنی ای دل، برو

دیده‌ام خود را و ما را هر دو رسوا کرده‌ای

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode