خط تو سرمه کشد دیده تمنا را
لب تو تازه کند روح صد مسیحا را
بود به مرهم راحت همیشه طعنهفروش
کسی که یافت دلش ذوق داغ سودا را
بود بر اهل محبت حرام آسایش
تبسمی که کند تازه زخم دلها را
عجب نباشد اگر در محبت یوسف
دوباره عشق جوانی دهد زلیخا را
زهی تصرف خوبان که شیخ صنعان هم
کمند گردن جان کرد زلف ترسا را
در آتش است ز حسنی دلم که شعله او
برآورد ز تماشای طور، موسی را
برای آنکه شود وصل یار زود آخر
ستاره بدم امروز کرده فردا را
ز خون دیده و دل در خیال عارض دوست
کنم به لاله و گل فرش، روی صحرا را
بیا به دیده ما سیر کن نه در گلشن
به برگ گل مکن آزرده آن کف پا را
چه شد که دامن قدسی ز خون دیده پرست
کسی ز موج نکردهست منع دریا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و آرزوهای عاشقانه است. شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب اشاره میکند و میگوید که ملاقات با او میتواند روح را حتی از مرگ زندگی ببخشد. در عین حال، شاعر به درد و رنجی که عشق به همراه دارد، اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی همیشه با زخمها و تعهدات عمیق همراه است. احساسات عشق همواره با شوق و شعله همراه است و به نوعی نشاندهندهی طمع و کشش بین عاشق و معشوق است. شاعر همچنین به مفهوم وصال و فاصله میان عاشق و محبوب پرداخته و تأکید میکند که عشق در هر حالتی زیبا و عمیق است. در نهایت، او به زیباییهای طبیعی اشاره کرده و میخواهد مخاطب را به لذت عشق و زیبایی دعوت کند.
هوش مصنوعی: چشمانتظار من با خطّ تو زیبا میشود و لبهای تو روح و زندگی بسیاری را تازه و شاداب میکند.
هوش مصنوعی: کسی که دلش شوق و هیجان عشق را یافته، همیشه به کسانی که در تلاش برای آرامش هستند، کنایه و طعنه میزند.
هوش مصنوعی: برای اهل محبت آسایش و راحتی حرام است، چرا که لبخندی که میزنند، زخمهای عمیق دلها را دوباره زنده و تازه میکند.
هوش مصنوعی: این شگفتی نیست که عشق یوسف دوباره احساس جوانی و شوق را در دل زلیخا زنده کند.
هوش مصنوعی: انگار خوبان در کار خود تسلط و نفوذ فوقالعادهای دارند، حتی شیخ صنعان هم در برابر زیبایی و دلربایی زلف ترسا به دام افتاده و گردن جان خود را فدای آن کرده است.
هوش مصنوعی: دل من از زیباییها به شدت میسوزد، مانند آتشی که از تماشای کوه طور، موسی را به وجد آورد.
هوش مصنوعی: برای اینکه به وصال معشوق زودتر برسم، امروز ستارهای را که به فردا مربوط میشود، پرتاب کردم.
هوش مصنوعی: از اشک چشم و دل خود برای یادآوری چهره محبوب، زمین صحرا را با لاله و گل میآرایم.
هوش مصنوعی: بیایید در نگاه ما گردش کنید تا اینکه در باغ گلستان. از لمس گلها ناراحت نشوید، بلکه از پاهای خود محافظت کنید.
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که دامن مقدس کسی از اشک پر شده و دریا به خاطر او از طغیانی که برایش پیش آمده جلوگیری نکرده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.