گنجور

 
قدسی مشهدی

بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبار

بی خاک درگه تو قسم را چه اعتبار

نقد سرشک می‌دهدم دیده دم‌بدم

در کیسه کریم، درم را چه اعتبار

دودی ز شعله بس بودم، داغ گو مباش

هرجا قناعت است، کرم را چه اعتبار

ما تاج‌بخش خاک‌نشینیم، پیش ما

جم را چه قدر و مسند جم را چه اعتبار

بر باد رفت ملک سلیمان و حشمتش

اینجا غرور خیل و حشم را چه اعتبار

گیرم که ره برد به دل عاشقان هوس

در کعبه فرض کن که صنم را چه اعتبار

چون نقش پا ز خاک‌نشینان آن دریم

در کوی دوست، مسند جم را چه اعتبار

دیوانگان به داغ فرود آورند سر

اینجا نگین خاتم جم را چه اعتبار

گر عاشقی، به منزل مقصود راه بر

قدسی بنای دیر و حرم را چه اعتبار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode