باز از مرغان دلم حرف سمندر میزند
پیک آهم شعله جای نامه بر سر میزند
با خیال روی شیرین هرکه گیرد خلوتی
روح فرهادش ز غیرت حلقه بر در میزند
شرح احوال اسیران سر بسر سوز دل است
نامه ما شعله در بال کبوتر میزند
دوش در بزمت حریفی از زبان شیشه گفت
میخورد خون دل ما هرکه ساغر میزند
چون به خلوت بینمش با کس که میمیرم ز رشک
گر به گرد خانهاش روحالامین پر میزند
میشود چشمی و میگرید به حالش خون دل
در چمن هر گل که قدسی بی تو بر سر میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
صبح ملک از مشرق اقبال سر بر می زند
نور خورشیدش علم بر چرخ اخضر می زند
هر نفس گردون غرامتهای دیگر می کشد
هر زمان دولت بشارتهای دیگر می زند
آسمان روی زمین را حسن جنت می دهد
[...]
شاه انجم چون ز برج جدی سر برمیزند
شدت سرما دم از تأثیر اختر میزند
در سر گیتی سحاب از برف چادر میکشد
در رخ گردون غمام از برق خنجر میزند
فرش گیتی را بخار از یشم تزئین میدهد
[...]
چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند
عقل پندارد که طوطی بر شکر پر میزند
چون رقم پیدا شود از مشک بر کافور او
شام پنداری سر از حبیب سحر بر میزند
عارض او زیر خوی از تاب می گوئی مگر
[...]
چشم مخمور تو مستان را به هم بر میزند
شور عشقت، عاشقان را حلقه بر در میزند
دل همی نالد چو چنگ عشق تیز آهنگ او
در دل عشاق هر دم راه دیگر میزند
چشم عیارت به قصد خون خلقی، دم به دم
[...]
ترک چشمت بیسپاه حُسن خنجر میزند
تا هنوز از جانب رویت چه سر بر میزند
دل که محبوس است بیروی تو در زندان غم
میگشاید چون خیال عارضت در میزند
ساغر می میزند بر شیشهٔ تزویر سنگ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.