ای که در روزه بال و پر زده ای
عید زن دست و پای اگر زده ای
کوه اندوه را درآر از پای
ای بسا سر که بر کمر زده ای
روح را آب عید برلب زن
که آتش روزه در جگر زده ای
با بتی چون شکر زن اکنون دم
که ازو بر سر شکر زده ای
چون لب او نچشته ای حلوا
گرچه لوزینهای تر زده ای
همه ماهی گرفته ای یک ماه
شست در جوی مختصر زده ای
دست در شست زلف زن چه بسی
دست در سر ز درد سرزده ای
ای سلیمان ما که با داود
به نواهای خوب بر زده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.