بیادت زنده ام، اینست مشرب
مدامت بنده ام، اینست مذهب
جمال جان فزایت را بشادی
همه امید می داریم، یا رب
چو پیدا گشت اسرار «اناالحق »
ز غیر او تهی کن قلب و قالب
اگر تو سالک راهی بتحقیق
شب اندر روز گم شد روز در شب
لبم خشکست و جانم تشنه دایم
بیار،ای ساقی، آن جام لبالب
بقول «کن » مرا در شور آور
جهان شیرین شد از آنچاه غبغب
مرا از خواب خوش بیدار گرداند
بعکس روی خود آن ماه نخشب
جمال جانفزا بنمای از دور
روان قاسمی را کن مقرب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ندیدهستم شبی هرگز چو امشب
که آمد جان من صد باره بر لب
کشف را با بطان فصلی چنین رفت
مرغ و کپی و کرم شبتاب
براندیشید سلطان گفت امشب
غم سلطان که خواهد خورد یا رب
به «جی مندر» که برجی زان حصار است
شهان را کاندران شاهان خوش خواب
در آن مدت، که بود از محنت تب
جهان بر چشم من تاریک چون شب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.