جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد
وز عنایات تو دل پشت و پناهی دارد
دل بکوی تور سیدست، ولی می گذرد
طاعتی کرد، ولی عزم گناهی دارد
جان میان بست یقین بادیه حیرت را
مددی می طلبد روی براهی دارد
بخدا،برسر کوی تو یقین می دانم
دل چون کوه من،ار قیمت کاهی دارد
حال دل باغم هجران تو خوش خواهد بود
گرچه تنهاست،ولی قصد سیاهی دارد
هر کجا یاد کنم چهره زیبای ترا
دل بیچاره من ناله و آهی دارد
دیگر از روی رویا قصه قاسم بگذشت
بگذر از روی وریا، روی بشاهی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که از نرگس او چشم نگاهی دارد
گر نیابد چه عجب بخت سیاهی دارد
جای آن هست که چشمم از همه عالم بندد
پاک چشمی که نظر بر رخ ماهی دارد
در ره عشق تو تا مرده نلافم ز وفا
[...]
نرگس از دور به آن چشم نگاهی دارد
وقت گل خوش که عجب طرف کلاهی دارد
سر سودازدگان را سبک از جای مگیر
کاین کدو چون خم می پشت و پناهی دارد
دست ارباب دعا را مکن از دولت دور
[...]
دلبر آن نیستکه رخسار چوماهی دارد
یا به رخسار چومه زلف سیاهی دارد
نیز عاشق نبود هر که بودخونین دل
یا به رخ اشک و ز سوز جگر آهی دارد
صاف وشفاف نه هر دانه که شد باشد در
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.