یاد از عدو نیارم وین هم ز دوربینی ست
کاندر دلم گذشتن با دوست همنشینی ست
در عالم خرابی از خیل منعمانم
سیلم به رخت شویی برقم به خوشه چینی ست
میرم ولی بترسم کز فرط بدگمانی
داند که جان سپردن از عافیت گزینی ست
در باده دیر مستم آری ز سخت جانی ست
در غمزه زودرنجی آری ز نازنینی ست
من سوی او ببینم داند ز بی حیایی ست
او سوی من نبیند دانم ز شرمگینی ست
ذوقی ست در ادایت قاصد تو و خدایت
در جیب من بیفشان خلدی که آستینی ست
زین خونچکان نواها دریاب ماجراها
هنگامه ام اسیری اندیشه ام حزینی ست
درد شکست دل را رام صدا نخواهم
ساز شکایت من تارش ز موی چینی ست
نازم به زودیابی نازد به گوش و گردن
چندان که ابر نیسان در گوهرآفرینی ست
سوزم دمی که یارم یاد آورد که غالب
در خاطرش گذشتن با غیر همنشینی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.