گنجور

 
حزین لاهیجی

دل هر قطره‌ای دریای اسرار تو می‌باشد

حباب بی‌سر و پا هم هوادار تو می‌باشد

کجا پروای آه دل‌خراش بلبلان داری؟

گل خونین‌جگر هم، خاطر افگار تو می‌باشد

کجا مغروری حسن تو و سودای خام من؟

که یوسف هم متاع روز بازار تو می‌باشد

به این خواری کجا در خلوت آغوش ره یابم؟

که بوی گل پریشان گرد گلزار تو می‌باشد

خراب افتاده مردم در سواد خاک تا خواهی

بلای جان عالم، چشم بیمار تو می‌باشد

دم شمشیر نازت، یارب از ما رو نگرداند

حیات جان، به آب تیغ خونخوار تو می‌باشد

حزین از ناله‌ات این رمز فهمیدم، مپوش از من

وفا، بیگانهٔ یار دل‌آزار تو می‌باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode