گنجور

 
مسعود سعد سلمان

ز بس که در غم هجرت ز دیده ریزم آب

به دیدگان من ای دوست راه یافت خلل

سبل گرفت مرا دیده و تو می گویی

به غمزه برگیر از روی دو دیده سبل

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode