گنجور

 
جامی

سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن

سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود

گفت خامش کن که گر سویم نیاید چون تویی

منت ناآمدن از آمدن افزون بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode