گنجور

 
جامی

آنچه در عشق توأم دمبدم است

رنج بر رنج و الم بر الم است

شاد باد از تو دل پر هوسان

گر من از غصه بمیرم چه غم است

نیست برمن ستم از تیغ تو زخم

می زنی بر دگران آن ستم است

گر کنی میل به دینار و درم

آنم از دولت عشقت چه کم است

دلم از داغ غمت پر دینار

جیبم از سیم مژه پر درم است

در حریم تو دل سخت بتان

زیر پا بیش زریگ حرم است

سر نپیچد ز سگانت جامی

خدمت اهل وفا مغتنم است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode