گنجور

 
جامی

زهی رسیده تو را هر دم از خدای پیام

علیک الف صلوة و الف الف سلام

فزوده پرتو روی تو نور مهر سپهر

شکسته معجز حسن تو قدر بدر تمام

به حشر اگر نگشایی ز لعل نوشین مهر

بهشتیان چه کنند از رحیق مسک ختام

نقاب اگر بگشایی ز رخ نداند کس

که طلعت تو کدام است و آفتاب کدام

ز خوان عام تو هر کس گرفته بهره خاص

به قدر مرتبه خویشتن چه خاص و چه عام

کدام دل که ز ارباب نطق و اهل بیان

لبت نبرد به لطف مقال و حسن کلام

ز فیض جام تو جامی مدام جرعه کش است

بلی نصیب بود خاک را ز کاس کرام

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode