گنجور

 
کمال خجندی

خرم آن دم که توأم مونس و همدم باشی

من بغمهای تو دلتنگ و تو خرم باشی

گر کنی پرسشم اندیشه رنجوری نیست

چه از آن درد نکوتر که تو مرهم باشی

عجب آید همه کس را ز تو ای رشک پری

که بدین لطف تو از طینت آدم باشی

تا کسی بر من مفلس ننهد تهمت گنج

به از آن نیست که در صحبت ما کم باشی

ملک دل گیر که شاه رخت آورد خطی

که به حسن از همه خوبان تو مقدم باشی

غم هجران سبب راحت وصل است کمال

دولت وقت نو گر شاد بدین غم باشی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode