گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

الهی تو موجود عارفانی، آرزوی دل مشقانانی، یاد آور زبان مدّاحانی، چونت نخوانم که نیوشندهٔ آواز راعیانی ف چونت نستانم که شاد کنندهٔ دل بندگانی، چونت ندانم که زین جهانی و دوست ندارم که عیش جانی

یارب ز شراب عشق سر مستم کن

در عشق خودت نیست کن وهستم کن

از هرچه ز عشق خود تهی دستم کن

یکباره به بند عشق پا بستم کن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode