گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

تا که برگرد سبزه لاله برست

در گمان می‌فتد که چون رخ تست

نام روی تو می‌بَرد لاله

زان دهان را بمشک و باده بشست

جز به یاد رخ تو گل نشکفت

بی مثال خطت بنفشه نرست

سرو در خدمت قدت دامن

به کمر در زدست چابک و چست

رخ و زلف تواَش نشان دادند

در چمن هر که رنگ و بویی جست

غنچه را از صبا گشایش‌هاست

ورچه زو بود بستگیش نخست

جان همی پرورد در آسایش

باد بیمار در هوای درست

حرکت‌های باد شیرین کار

کرد از خنده غنچه را دل سست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode