بر آب رخت یک گل سیراب نیاید
آنچ از لبت آید ز می ناب نیاید
دانم که لبت بنده نواز است، ولیکن
آن به که مگس بر سر جلاب نیاید
معذوری، اگر نیست دلت را اثر مهر
کاین عجز عیسی ست، ز قصاب نیاید
ناآمدنت را گله از بخت کنم، زانک
در کلبه درویش تو مهتاب نیاید
شبها من دیوانه و یار و دو سه همدم
من نالم و یاران مرا خواب نیاید
از دل نگشاید گره گریه ام، آری
ماتم چو بود سخت به چشم آب نیاید
ما بهر صلاح رخ ساقی نگذاریم
کان را بتی هست به محراب نیاید
چه عیش بود آنکه کنی بر دل خسرو
از چشم تو بک ناوک پر تاب نیاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با روی تو صبر از دل بیتاب نیاید
خودداری ازین آینه چون آب نیاید
غافل نکند بستر گل شبنم ما را
در دیده روشن گهران خواب نیاید
زنجیر حریف دل خوش مشرب ما نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.