گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

چشمت به تو نور خوش نماید

گوش تو در سخن گشاید

در گلشن ما زبان بلبل

هر لحظه تو را همی سراید

دست تو بیان کند یدالله

گر زانکه یدش به دستت آید

پائی که به قدرتش بپایست

بی قدرت او به پا نپاید

بی جود وجود سید ما

خود بود وجود ما نشاید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode