گنجور

 
حافظ

واعظان کـ‌این جلوه در محراب و منبر می‌کنند

چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند!

مشکلی دارم، زِ دانش‌مندِ مجلس بازپرس

توبه‌فرمایان، چرا خود توبه کم‌تر می‌کنند؟

گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری

کـ‌این‌همه قَلب و دَغَل در کارِ داور می‌کنند

یارب، این نُودولَتان را با خَرِ خودْشان نشان

کـ‌این‌همه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر می‌کنند

ای گدای خانِقَه، بَرْجَه که در دیرِ مُغان

می‌دهند آبی که دل‌ها را توان‌گر می‌کنند

حُسنِ بی‌پایان او، چندان که عاشق می‌کُشد

زمره‌ی دیگر به عشق از غیب سَر بَر می‌کنند

بر درِ مِی‌خانه‌ی عشق، ای مَلَک، تسبیح گوی

کـ‌اَندر آن‌جا، طینَتِ آدم مُخَمَّر می‌کنند

صبح‌دَم، از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت

قُدسیان، گویی که شعرِ حافظ از بَر می‌کنند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode