گنجور

 
ابوسعید ابوالخیر

شوخی که به دیده بود دایم جایش

رفت از نظرم سر و قد رعنایش

گشت از پی او قطره زنان مردم چشم

چندان که زاشک آبله شد بر پایش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode