گنجور

 
سعدی

هشیار سری بود ز سودای تو مست

خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست

بی‌ تو همه هیچ نیست در ملک وجود

ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode