گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

مهدی آخر زمان آید به دوران غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

بی‏حضورش چند روزی دور گردون گر گذشت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‏ای ز اسرار غیب

باشد اندر پرده حکمت‏های پنهان غم مخور

چون امید وصل او هر لحظه هست و ممکن است

در فراقش صبر کن با درد هجران غم مخور

حال ما در فرقت پیغمبر و اولاد او

جمله می‏داند خدای حال گردان غم مخور

فیض اگر سیل فنا بنیاد هستی برکند

کشتی آل نبی داری ز طوفان غم مخور

در جهان گر از حضورش دور باشی فیضیا

روز موعودش رسد دستت به دامان غم مخور

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode