مهدی چو به عدل دست گیرد
بازار ستم شکست گیرد
چون رایت حق بلند گردد
باطل همه راه پست گیرد
علم و تقوی چون کمال یابد
جهل و عدوان شکست گیرد
این هست و شان شوند فانی
زان نیست نما چو هست گیرد
فیصل یابد همه مهمات
دستش چو گشاد بست گیرد
از پای درآورد عدو را
چون تیغ علی به دست گیرد
مستیم همه ز جام غفلت
کو محتسبی که مست گیرد
در پاش فتادهام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد
در بحر فتادهام چو ماهی
باشد که مرا به شست گیرد
از فیض امام فیض شاید
جامی ز می الست گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیمای سمن شکست گیرد
گل نامهٔ غم به دست گیرد
یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد
هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟
در بحرْ فِتادهام چو ماهی
[...]
هر مست که می به دست گیرد
زان نرگس می پرست گیرد
آن را که فکند ساقت از پای
جز ساعد تو که دست گیرد
با قدر بلند سدره خود را
[...]
چون سنگ وفا به دست گیرد
بس شیشهٔ دل شکست گیرد
بد مست شدم ، مگو که واعظ
آهنگ ترانه پست گیرد
از محتسب آمد این که در خلد
[...]
مهدی چو به عدل دست گیرد
بازار ستم شکست گیرد
چون رایت حق بلند گردد
باطل همه راه پست گیرد
علم و تقوی چون کمال یابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.